«بیانیه جدید اصلاحطلبان: تکرار گذشته با بستهبندی تازه
انتشار بیانیه اخیر جبهه اصلاحات که حاوی نقشه راهی برای اصلاحات در سیاست داخلی و خارجی است، واکنشهای مختلفی را برانگیخته. یک نگاه منتقدانه به این بیانیه، شکاف عمیقی بین شعارهای فعلی و سوابق اجرایی این جریان در دوران مسئولیتش نشان میدهد.

به گزارش فرتاک نیوز؛ شعیب نظری فعال رسانه و مدیرمسئول پایگاه خبری دلاوران مرصاد نوشت: این روزها شاهد انتشار بیانیهای از سوی جبهه اصلاحات ایران هستیم که مدعی است نقشه راه فوری و عملیاتی برای اصلاحات در دو حوزهی سیاست داخلی و خارجی دارد. اما اگر نگاهی دقیقتر به این بیانیه بیندازیم، بیشتر با یک لیست آرزوها روبهرو میشویم تا یک برنامه عملیاتی. این بیانیه، مملو از وعدههای تکراری و شعارهایی است که در ۴ دهه گذشته نهتنها محقق نشدهاند، بلکه در عمل منجر به تشدید مشکلات کشور نیز شدهاند.
۱. آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر: وعدهای که به عمل نرسیده
بیانیه به صراحت خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی و رفع حصر شخصیتهای سیاسی نظیر مهندس موسوی و دکتر رهنورد است. اما باید پرسید که چرا در دوران ریاست جمهوری اصلاحطلبان، حتی یک گام ملموس در راستای آزادی زندانیان سیاسی برداشته نشد؟ در دولتهای خاتمی و روحانی، که اصلاحطلبان عملاً در راس امور بودند، هیچکدام از این وعدهها محقق نشد. این که اکنون اصلاحطلبان در جایگاهی قرار دارند که به این وعدهها بازمیگردند، بیشتر شبیه ژستهای سیاسی است تا راهحلهای عملی.
۲. تغییر گفتمان حکمرانی به توسعه ملی: شعار بیعمل
در بیانیه آمده که باید گفتمان حکمرانی تغییر کند و به جای منازعات ایدئولوژیک، به رفاه و آبادانی مردم پرداخته شود. این سخن، همانطور که در دوران اصلاحات و اعتدال نیز شنیده شد، بدون برنامهی عملی باقی مانده است. هیچکدام از دولتهای اصلاحطلب نتواستهاند راهحلهای واقعی برای مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم پیدا کنند. اگر اصلاحطلبان در گذشته موفق به اجرای چنین دکترینهایی نبودهاند، چرا باید اکنون به این وعدهها اعتماد کرد؟
۳. انحلال نهادهای موازی و بازگرداندن اختیارات دولت: ایدهای خیالی
بیانیه همچنین خواستار انحلال نهادهای موازی و تغییر معنادار در نهادهای انتصابی است. اما باید از اصلاحطلبان پرسید که آیا واقعاً میتوان با یک بیانیه، ساختار پیچیدهی حکومتی را تغییر داد؟ این که امروز از لزوم بازگرداندن اختیارات دولت سخن گفته میشود، در حالی که خود اصلاحطلبان در دولتهای پیشین هیچگاه در زمینهی این موضوع اقدام جدی نکردند، بیشتر شبیه یک شعار توخالی است.
۴. بازگشت نیروهای نظامی به پادگانها: رها کردن امنیت کشور به دست تهدیدات
یکی از مطالبات بیانیه، بازگشت نیروهای نظامی به پادگانها و خروج آنان از حوزههای سیاست، اقتصاد و فرهنگ است. این درخواست، در شرایط منطقهای پرتنش که ایران با تهدیدات متعددی مواجه است، نه تنها غیرعملی است بلکه خطرناک است. در جهانی که امنیت کشور بیشتر از هر زمان دیگری نیازمند توجه است، درخواست برای کاهش حضور نیروهای نظامی در عرصههای مختلف به معنای رها کردن کشور به دست تهدیدات داخلی و خارجی است.
۵. کاهش نگاه امنیتی به جامعه: تضعیف امنیت ملی
در بیانیه همچنین از کاهش نگاه امنیتی به جامعه سخن به میان آمده است. این شعار، در کشوری که درگیر تهدیدات امنیتی مختلفی از جمله تجزیهطلبان، تروریسم و تهدیدات نظامی است، یک اقدام غیرمسئولانه است. در یک جامعهی امن و باثبات، امنیت باید در اولویت قرار گیرد. کاهش توجه به مقولهی امنیت، میتواند کشور را به پرتگاه بیثباتی و بحرانهای اجتماعی بکشاند.
۶. آزادی رسانهها و اصلاح صداوسیما: شعاری بدون پشتوانه
یکی دیگر از بخشهای بیانیه به آزادی رسانهها و اصلاح صداوسیما اشاره دارد. این سخنان، در حالی مطرح میشود که خود اصلاحطلبان در دوران حضورشان در دولت هیچگاه به صورت جدی به اصلاح ساختار رسانهای کشور نپرداختند. حتی در دوران روحانی، بسیاری از روزنامهها و رسانههای مستقل فیلتر شدند. بنابراین، چنین وعدههایی نه تنها باورپذیر نیست، بلکه نشاندهندهی فراموشی تاریخ است.
۷. حقوق زنان: بیعملی در عمل
اصلاحطلبان در بیانیه خود به نیاز به تغییر در قوانین مربوط به حقوق زنان اشاره کردهاند. اما نکتهی قابل توجه این است که در طول سالهای دولت اصلاحات و اعتدال، هیچکدام از این مطالبات به صورت جدی دنبال نشد. در دولتهای گذشته، حتی یک وزیر زن معرفی نشد و هیچ اقدامی در راستای برابری جنسیتی در مناصب اجرایی کشور انجام نشد. بنابراین، این سخنان بیشتر شبیه به یک وعده پوچ است که هیچ پشتوانه عملی ندارد.
۸. مبارزه با الیگارشی اقتصادی: اصلاحطلبان، بخشی از مشکل
در بیانیه به مبارزه با الیگارشی اقتصادی اشاره شده است. اما باید یادآوری کرد که خود اصلاحطلبان بخش زیادی از این الیگارشی اقتصادی را ایجاد کردهاند. خصوصیسازیهای پرحاشیه در دوران خاتمی و روحانی، منجر به رانتخواری و فساد شد. بنابراین، کسی که خودش بخشی از این مشکلات است، چگونه میتواند ادعای اصلاح آن را داشته باشد؟
۹ و ۱۰. سیاست خارجی و هستهای: تجربه شکستخورده برجام
پیشنهاد تعلیق داوطلبانه غنیسازی و مذاکره با آمریکا، در حالی مطرح میشود که تجربیات گذشته از جمله برجام نشان داده است که چنین مذاکراتی نهتنها به لغو تحریمها منجر نمیشود، بلکه وضعیت کشور را به شدت تضعیف میکند. با این حال، اصلاحطلبان همچنان به دنبال تکرار اشتباهات گذشته هستند. این رویکرد، عملاً تسلیم شدن در برابر فشارهای خارجی است و هیچ منافع ملی برای ایران ندارد.
۱۱. همگرایی منطقهای: منافع ایران در سایه سیاستهای غرب
در بخش پایانی بیانیه، از همگرایی منطقهای و تعامل با کشورهای همسایه به عنوان راهحل مشکلات ایران یاد شده است. اما باید پرسید که آیا این نوع سیاستها به نفع ایران است یا به نفع غرب و کشورهای رقیب؟ تجربه نشان داده که اصلاحطلبان در بسیاری از موارد منافع ایران را فدای تعامل با قدرتهای خارجی کردهاند.
جمعبندی: وعدهها و شعارهای تکراری
در مجموع، بیانیه جبهه اصلاحات نه تنها بیش از حد کلیگویی و شعارزدگی است، بلکه در بسیاری از موارد تضاد و تناقض با تجربیات گذشته دارد. مردم ایران به جای وعدههای تکراری و غیرواقعی، به اقدام واقعی و عملی نیاز دارند. اصلاحطلبانی که در سالهای گذشته هیچ اقدامی جدی در جهت حل مشکلات کشور نکردند، اکنون نمیتوانند به راحتی خود را به عنوان منجی و عامل تغییر معرفی کنند.
اگر اصلاحطلبان واقعا به فکر اصلاح کشور هستند، باید از شعارها به عملگرایی و از سیاستهای پوچ به راهحلهای واقعی روی آورند. مردم ایران منتظر تغییر واقعی هستند، نه تکرار گذشته.