چرا هرگز سر وقت نمیرسید؟ پای «مغز» در میان است، نه بدقولی!
افراد مبتلا به اختلال کمتوجهیــبیشفعالی اغلب با پدیدهای موسوم به «کورزمانی» مواجهاند، یعنی از سرعت گذر زمان یا مدت واقعی انجام دادن کارها درک درستی ندارند
برخی افراد به همیشه دیررسیدن سر قرارها شهرت دارند. حالا بررسیهای علمی نشان میدهد، دلایل این مساله در برخی از این افراد فراتر از سهلانگاری و مشکل برنامهریزی است.
نیویورکپست به نقل از دکتر جاناتان آلپرت، رواندرمانگر، مشکل همیشه دیر رسیدن را اغلب ترکیبی از الگوهای روانشناختی و عوامل عصبزیستی میداند که افراد گاه متوجه تاثیر آنها بر رفتارشان نیستند. او میگوید: «برای بعضی افراد، این مسئله به ویژگیهای شخصیتی آنان برمیگردد. آنها حواسپرتاند، درباره مدت زمان انجام شدن کارها بیشازحد خوشبیناند یا اساسا درباره تاثیر واقعی رفتارشان بر دیگران آگاهی کافی ندارند.»
این کارشناس میافزاید که در موارد دیگر، ریشه مشکل به تفاوتهای عصبزیستی مربوط میشود که بر نحوه اداره زمان در مغز تاثیر میگذارد. این تفاوتها میتوانند تخمین مدت زمان انجام دادن کارها یا جابهجایی از یک فعالیت به فعالیت دیگر را دشوار کنند و در نهایت به همیشه دیر رسیدن منجر شوند.
ممیزی زمان
آلپرت معمولا به مراجعانش پیشنهاد میکند یک «ممیزی زمان» ساده انجام دهند؛ به این معنا که ابتدا حدس بزنند یک کار روزمره چقدر طول میکشد و سپس زمان واقعی انجام دادن آن را اندازهگیری کنند. به گفته او، این کار به بازسازی یک ساعت درونی دقیقتر کمک میکند.
او تاکید میکند: «اضافه کردن ۱۰ تا ۱۵ دقیقه فاصله بین فعالیتها، شتاب و عجلهای را که به دیر رسیدن منجر میشود، کاهش میدهد.»
با وجود دخالت برخی دلایل ناخودآگاه در دیر رسیدن برخی افراد، آلپرت میافزاید که افراد محکوم به ماندن در این الگوها نیستند و با حمایت مناسب و راهبردهای پایدار، تغییر واقعی امکانپذیر است. «متعهد کردن خود به برخی روالها، تنظیم زنگ یادآوری، تهیه فهرست کارها و تخمین دقیق زمان میتوانند برخی ضعفها را که بهطور طبیعی از بین نمیروند، جبران کنند.»
تاثیر دیر رسیدن بر روابط
همیشه دیر رسیدن سر قرار علاوه بر به هم زدن برنامهها، میتواند به روابط نیز آسیب بزند و تنش ایجاد کند. به گفته آلپرت، «دیر رسیدن اعتماد را تحلیل میبرد و به مرور زمان، این پیام را منتقل میکند که زمان دیگران اهمیت کمتری دارد، حتی اگر چنین قصدی در کار نباشد.»
این عادت رفتاری میتواند در محیط کار هم مشکلساز شود، زیرا تاخیرهای مکرر ممکن است کار تیمی را تضعیف کند و به اعتبار حرفهای فرد آسیب بزند.
به گفته کارشناسان، این الگوها در میان افراد مبتلا به اختلال کمتوجهیــبیشفعالی (ADHD) شایع است؛ افرادی که اغلب دچار پدیدهای به نام «کورزمانی»اند و از سرعت گذر زمان یا مدت زمان واقعی انجام شدن کارها درک درستی ندارند.
بر اساس گزارش انجمن اختلال کمتوجهی، ایدیاچدی بهشدت با ضعف در کارکردهای اجرایی یعنی مهارتهایی که برای سازماندهی، برنامهریزی و تمرکز بر جزئیات ضروری لازماند، مرتبط است. زمانی که این تواناییها ضعیفتر باشند، پایبندی به برنامه زمانی و رعایت ضربالاجلها دشوارتر میشود و این موضوع میتواند بر روابط شخصی و شغلی تاثیر بگذارد.
آلپرت میافزاید اضطراب، اجتناب و کمالگرایی هم از جمله الگوهاییاند که او در افرادی که همیشه دیر میرسند، زیاد مشاهده میکند. او میگوید: «بسیاری از افرادی که همیشه دیر میرسند، قصد بیاحترامی ندارند. آنها تحت فشار، مضطرب یا در تلاشاند کارهای زیادی را در زمان بسیار محدود انجام دهند.» به گفته او، این الگوهای هیجانی به شکلهای مختلفی بروز میکنند.
برای برخی، اضطراب شروع حتی کارهای ساده را دشوار میکند و باعث میشود برنامه روز از همان ابتدا عقب بیفتد. برای گروهی دیگر، مشکل در لحظات بین فعالیتها رخ میدهد و جابهجایی از یک کار به کار دیگر برایشان ناخوشایند است، بنابراین بیشازحد لازم در یک وضعیت میمانند و بدون آنکه متوجه شوند، زمان را از دست میدهند. برخی هم زیادی درگیر جزئیات میشوند و کمالگرایی باعث میشود مدام در حال «اصلاح یک چیز دیگر» باشند و دقیقهها را بهسادگی از دست بدهند.
به گفته آلپرت، عامل مهم دیگر این است که بسیاری از افراد نمیتوانند مدتزمان انجام شدن کارها را درست براورد کنند و درک درونی آنها از زمان اغلب نادقیق است و همین موضوع باعث میشود تصور کنند میتوانند کارهای بسیار بیشتری را در یک روز جا بدهند، در حالی که واقعبینانه نیست.