//
کدخبر: ۴۵۹۵۷۵ //

حکایت پلنگ و مرد خردمند: نبردی که در ذهن رخ می دهد

داستان مردی خردمند و گروهی از جوانان که به شکار پلنگی وحشی می‌روند، حکایتی آموزنده درباره قدرت مخرب ترس و باورهای غلط.

حکایت پلنگ و مرد خردمند: نبردی که در ذهن رخ می دهد

پلنگی وحشی به دهکده حمله کرده بود. مردی خردمند همراه با تعدادی از جوانان برای شکار پلنگ به جنگل اطراف دهکده رفتند. اما پلنگ خودش را نشان نمی داد و دایم از تله شکارچیان می گریخت.
سرانجام هوا تاریک شد و یکی از جوانان دهکده با اظهار اینکه پلنگ دارای قدرت جادویی است و مقصود آنها را حدس می زند، خودش را ترساند و ترس شدیدی را بر تیم حاکم کرد.

مرد خردمند با خوشحالی گفت که زمان شکار پلنگ فرا رسیده است و امشب حتما پلنگ خودش رانشان می دهد.
از قضا پلنگ همان شب خودش را به گروه شکارچیان نشان داد و با زخمی کردن جوانیکه به شدت می ترسید، سرانجام با تیرهای بقیه از پا افتاد.

یکی از جوانان از مرد خردمند پرسید: ”چه چیزی باعث شد شما رخ نمایی پلنگ را پیش بینی کنید؟ در حالی که شب های قبل چنین چیزی نمی گفتید!؟”
مرد خردمند گفت: ” ترس جوان و باور او که پلنگ دارای قدرت جادویی است، باعث شد پلنگ احساس قدرت کند و خود را شکست ناپذیر حس کند.

این ترس ها و باورهای ترس آور و فلج کننده ما هستند که باعث قدرت گرفتن زورگویان و قدرت طلبان می شوند. پلنگ اگر می دانست که در تیم شکارچیان کسانی حضور دارند که از او نمی ترسند، هرگز خودش را نشان نمی داد!”

آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۴۵۹۵۷۵ //
ارسال نظر
 
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان
اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان