روزی روزگاری مرد کلاه فروشی از جنگلی می گذشت.چون خسته بود تصمیم گرفت زیر سایه ی درختی کمی استراحت کند. کلاه ها را…
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند: «فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند.»
داستان مردی خردمند و گروهی از جوانان که به شکار پلنگی وحشی میروند، حکایتی آموزنده درباره قدرت مخرب ترس و باورهای غلط. …
رابطه پنهانی بودا و زن فاحشه که بسیار جذاب است. اگر می خواهید این داستان را بفهمید با ما همراه باشید. ماجرای این حکایت …
در گذشتههای دور، در جنگلی شیر حاکم بود و مشاور ارشدش روباه. خر هم کارهای حاکم را انجام میداد. بر اثر ظلم زیاده از حد…
در زمان قدیم زن و شوهری زندگی می کردند که خیلی فقیر بودند و دو ماهی می شد که زن از بی پولی نرفته بود حمام.
حکایت جالب ماهی و زن حریص و سرنوشت شوم زنی که سیری ناپذیر بود.
داستان نادان پولدار و دانای بی پول: می گویند روزی مردی بازرگان خری را به زور میکشید، تا به دانایی رسید….
روزى روزگارى مردى بود بهنام حاجى صیاد و یک دوستى داشت که معلم مکتب بود. معلم مکتب، معلم دختر حاجى صیاد هم بود. حاجى…
در دل روستایی کوچک، در مکتبخانهای کهنسال، داستانی عاشقانه و پرماجرا در حال رقم خوردن بود. دختر حاجی صیاد،…