اگر فکر میکنی خیلی باهوشی این معما رو حل کن / اگه فکر میکنی باهوشی بیا

در آکادمی پلیس برای یک کار پژوهشی، پرونده ای به یک پلیس جوان داده شد. این پرونده، پرونده بک قتل بود که در گذشته اتفاق افتاده بود و قاتل هم شناسایی شده بود. اما برای اینکه میزان مهارت پلیس ارزیابی شود نسخه ای از اطلاعات پرونده به این کار آموز داده شد تا وی آن را حل کند. و نام قاتل و مقتول را به دست آورد.

براساس اطلاعاتی که این کارآموز در اختیار داشت، چند شخص مختلف در پرونده حضور داشتند که همگی همدیگر را می شناختند. اما به هر صورت یکی از این 5 نفر بر اثر تیراندازی کشته شده بود. همانطور که اشاره شد وی باید نام قاتل و مقتول را بدست بیاورد. او با دقت تمام، پرونده را مطالعه کرد و با کمک چند مسئله جزئی اما بسیار مهم، موفق به تعیین اسامی شد.

اطلاعات پرونده

اطلاعات پرونده که پلیس بررسی کرد به شرح زیر بود. افراد حاضر در این پرونده عبارتند از :

وی یک تنیس باز نه چندان حرفه ای بوده است. یک روز پس از وقوع جنایت، او در یک مسابقه شرکت کرد. وی این مسابقه را با کسی انجام داد که اساساً هیچ ربطی به این پرونده ندارد.

جک

دومین شخص پرونده جک است. او یک سال پیش به این شهر (که قتل اتفاق افتاده) آمده و در آنجا ساکن شده بود. در واقع او در جزیره ای کوچک به دنیا آمده و بزرگ شد. جزیره ای که اکثر ساکنان آن را ماهیگیران تشکیل می دادند. بنابراین رویای اصلی جک در زندگی، داشتن یک قلاب ماهیگیری بوده است.

استیو

استیو به عنوان یک مدل کار می کرده است. او واقعاً به خودش علاقه داشت. چند روز قبل از قتل، تصمیم گرفت از خود پرتره ای داشته باشد. به همین دلیل او سراغ بیل رفت تا او از وی یک پرتره تمام قد بکشد. بیل نیز این درخواست را پذیرفت. لذا او باید در مقابل بیل ژست می گرفت تا او نقاشی اش را بکشد.

بیل

بیل یک نقاش پرتره بوده که نامش در بین هنرمندان آن شهر شهره بوده است. وی انتظار داشته که پرتره استیو را در یک هفته به پایان برساند.

الکس

درست پس از وقوع قتل، او به عنوان بخشی از یک مطالعه تحقیقی برای مطالعه حیات دریایی در قطب جنوب، به آنجا رفت. او هنوز به همراه ۲۰ دانشمند دیگر در قطب جنوب است.

دیگر اطلاعات

علاوه بر این موارد، اطلاعات زیر نیز به پلیس جوان داده شد:

یک هفته قبل از وقوع جنایت، قاتل پایش شکسته بود.

استیو و الکس ۶ ماه قبل از وقوع قتل با هم آشنا شدند.

الکس و قاتل از دوران کودکی یکدیگر را می شناختند. آنها با هم در یک محله و در یک شهر بزرگ با هم رشد کردند.

پلیس پس از تفکر بسیار موفق به کشف نام قاتل و قربانی او شد. آیا می توانید شما نیز همین کار را انجام دهید؟

پلیس جوان چگونه به نتیجه خود در سوال هوش پیچیده و سخت رسید؟

از آنجایی که جان، روز بعد از قتل تنیس بازی می کرد، او هنوز زنده بوده و متول نیست. همچنین ما می دانیم که قاتل یک هفته قبل از ارتکاب جنایت پایش شکسته بوده، لذا ممکن نیست که او به این سرعت خوب شده باشد. پس او قاتل هم نیست.

الکس هم نمی تواند قاتل باشد، زیرا در پرونده آمده است که  کودکی او با قاتل در یک شهر بزرگ و در یک محله بوده است.

استیو نیز نمی تواند قاتل باشد و بی گناه است. زیرا او فقط چند ماه قبل از جنایت با الکس آشنا شده بود. همانطور که می دانیم، قاتل الکس را از کودکی می شناخت.

بنابراین، قتل توسط جک یا بیل انجام شده است. می توان حدس زد که جک بی گناه است، زیرا در جزیره ای بزرگ شده و از کودکی نمی توانسته قاتل را بشناسد. لذا تنها گزینه بیل باقی می ماند. علاوه بر هر چیز دیگری، ما به درستی می دانیم که او هنوز زنده است، زیرا در حال تکمیل پرتره استیو است. پس بیل باید قاتل باشد.

باید مشخص می شد که قربانی این جنایت چه کسی بوده است. پلیس می‌داند که الکس (که در حال حاضر در قطب جنوب است)، جان (که روز بعد از قتل تنیس بازی می‌کرد)، و استیو (که هنوز برای بیل ژست می‌گیرد) قطعا زنده هستند.

از این رو، بیل، جک را به قتل رسانده است.