//
کدخبر: ۴۵۸۶۵۰ //

حکایت زیبایی و زشتی؛ روایت ازدواج زیباترین زن شهر با زشت‌ترین مرد شهر

در اعماق باورها و قضاوت‌های ما، گاه زیبایی ظاهری را ملاک خوشبختی و سعادت می‌دانیم. اما حکایت ازدواج زیباترین زن شهر با زشت‌ترین مرد شهر، داستانی ناب از عشقی فراتر از ظواهر را به تصویر می‌کشد.

حکایت زیبایی و زشتی؛ روایت ازدواج زیباترین زن شهر با زشت‌ترین مرد شهر
به گزارش فرتاک نیوز،

موسی مندلسون فیلسوف یهودی پدر بزرگ موسیقی دان معروف فلیکس مندلسون بود که دارای قد کوتاه و قوز بدی در پشت بود. روزی موسی مندلسون دختر تاجری آلمانی را دید که مانندفرشته ها زیبا بود و موسی عاشق او گشت اما دخترک از چهره زشت موسی بیزار بود. 

حکایت جالب و خواندنی:

موسی چندین بار از دختر که فرمتژه نام داشت خواستگاری نموده بود اما دخترک حتی به او نگاه نیز نمی کرد. هنگامی که موسی قصد بازگشت به شهر خود را داشت آخرین تلاش خود را برای درخواست ازدواج از دختر انجام داد.

او تصمیم گرفت به اتاق دختر برود و از او تقاضای ازدواج نماید . هنگامی که به اتاق فرمتژه رفت دوباره با بی اعتنایی او روبرو شد و قلبش سخت اندوهناک گشت اما دست از تلاش باز نداشت و سخن خود را اینگونه آغاز نمود.( آیا اعتقاد دارید که عقد انسان ها در آسمان ها بسته شده است؟)

فرمتژه در حالیکه نگاهی کوتاه به موسی انداخت جواب داد :بله ،عقیده شما چیست ؟

حکایت-جالب-و-خواندنی1

موسی گفت :اعتقاد من بر این است که خداوند در لحظه تولد هر دختر و پسری را قسمت یکدیگر می کند و به عقد هم در می آورد.

لحظه تولد من خداوند دختری را به من نشان داد که قوزی در پشت داشت و به من گفت همسر تو گوژپشت است )من هم آنجا با التماس و لابه از خداوند تقاضا نمودم که قوز او را به من بده چرا که داشتن قوز برای یک زن فاجعه است . از خداوند خواستم به او زیبایی مانند فرشته ها دهد.

فرمتژه سرش را بلند کرد و به موسی نگاه خیره ای انداخت و از تصور گوژپشتی، به خود لرزید. از آن به بعد همیشه عاشق و دلداده موسی مندلسون گشت و آنها سالهای زیادی را با هم با عشق سپری نمودند.

آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۴۵۸۶۵۰ //
ارسال نظر
 
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان
اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان