ماجرای مرد متأهلی که قربانی رابطه پنهانی با زن افغان شد
مرد۴۵ساله که به اتهام انتشار عکسهای خصوصی به کلانتری گلشهر مشهد احضار شده بود، داستان زندگیاش را بازگو کرد.

مرد ۴۵ ساله که با شکایت یک زن به کلانتری گلشهر مشهد احضار شده بود، با بیان اینکه وقتی وارد رابطه غیراخلاقی عاطفی شدم خودم را خوشبخت ترین مرد دنیا می دانستم درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر گفت: من اهل نوده هستم. پدرم کارگر و مادرم خانهدار بود. من هم تا مقطع دیپلم درس خواندم. بعد از پایان خدمت سربازی یک مغازه کوچک موبایلفروشی اجاره کردم و مشغول کار شدم چراکه قبل از سربازی مدتی را در یک موبایلفروشی شاگردی کرده بودم و تقریبا در امور تخصصی آن تبحر داشتم.
کمکم مغازه رونق گرفت و من که اسم و رسمی پیدا کرده بودم، با دختر یکی از اقوام دورم به طور کاملا سنتی ازدواج کردم. زندگی خوبی داشتیم و حالا یک پسر داشتم. آن زمان موبایلها را به صورت اقساطی و با چک خرید و فروش میکردم. خدا را شکر توانستم دوتا خانه و گاراژ و خودرو بخرم و مقداری طلا پسانداز کنم.
در همین روزها یک خانم جوان افغانستانی مشتریم بود و برای خودش و چند تن از اعضای خانواده و فامیلش از من موبایل قسطی خریدکرد. کمکم روابطمان بیشتر شد و با هم صمیمی شدیم. زمانی به خودم آمدم که دیدم عاشق «زیبا» شدهام. دیگر هیچ چیز برایم مهم نبود، فقط میخواستم به زیبا برسم. او به من گفت که قبلا ازدواج کرده است و من هم با خیال راحت یک صیغه محرمیت خواندم تا بعد با او ازدواج کنم.
چند بار به او گفتم به پدرت بگو که ما قصد ازدواج داریم، ولی او هر بار بهانهای میآورد. تا اینکه یک شب هراسان و وحشتزده با من تماس گرفت که صاحبخانه میخواهد آنها را از خانه بیرون کند. من که حسابی شیفته او شده بودم، با مقدار پساندازی که داشتم یک خانه دوطبقه اجاره کردم و قرار شد که آنها در یک طبقه زندگی کنند و در طبقه پایین هم یک کارگاه خیاطی راهاندازی کنیم. من حدود ۱۰ دستگاه چرخ خیاطی هم خریدم.
اوایل خوب بود و کارگاه با سرپرستی زیبا می چرخید. من هم گاه و بیگاه به او سر میزدم. مدتی بعد فهمیدم کارگاه رونق سابق را ندارد در ضمن میدیدم که زیبا مرتب آنلاین است ولی جواب مرا نمیدهد. یک روز گوشیش را گرفتم و متوجه شدم با پسری در ارتباط است. از آنجا بود که قهر و آشتیهای ما شروع شد. او هر طور بود مرا قانع کرد که متوجه اشتباهش شده است.
آن کارگاه پاتوق قرارهای مخفیانه من و زیبا شده بود. زنم به یک خارجی شوهر کردمدتی گذشت و یک روز زیبا گفت برای من خواستگار آمده است که همه خانواده راضی هستند. من که در واقع خودم را شوهر زیبا میدانستم، اصرار کردم موضوع ازدواجمان را به پدرش بگوید، ولی او راضی نبود. خلاصه قرار شد که رابطه ما پایان یابد. از طرفی پدرش به رفت و آمد ما هم مشکوک شده بود.
زیبا گوشیش را خاموش کرد، اما حدود یک هفته بعد زنگ زد که من به خاطر تو آن خواستگار را که در فرانسه زندگی میکرده و کارمند یکی از مراکز دیپلماتیک بوده رد کردم. باز من خام حرفهای او شدم. زیبا گفت که اگر واقعا عاشقش هستم باید تکلیف زن و بچهام را مشخص کنم. از سوی دیگر، مدتی بود که همسرم متوجه رابطه پنهانی من شده بود. من هم یک شب به خانه پدر همسرم رفتم، دوتا خانه و گاراژ و مقداری پول، حق طلاق و حضانت فرزندم را به همسرم دادم و از او جدا شدم.
به خیال خودم خوشبختترین مرد دنیا بودم، اما خیانتها و بازی دادنهای زیبا ادامه داشت. من هم تمام پلهای پشت سرم را خراب کرده بودم. در همین اثنا در کارگاه خیاطی هم ورشکست شدم تا اینکه چند ماه قبل به یکباره موبایل زیبا خاموش شد. آنلاین بود، ولی جواب نمیداد، برای همین به در منزلشان رفتم. آنجا متوجه شدم که خانهشان را عوض کردهاند و او با پسری که ساکن بلژیک و از همشهریهای خودشان بوده، ازدواج کرده است. من هم برای انتقام از او همه پیامها و چتهای خودمان و عکسهایش را برای خودش فرستادم.
الان هم هدفم این است که به شوهر زیبا ماجرا را بگویم و همانطور که او زندگی مرا خراب و با خاک یکسان کرد، من هم همین بلا را سرش بیاورم و پای تمام عواقبش ایستادهام.
بررسیهای روانشناختی و اقدامات مشاورهای برای بازگشت این جوان به مسیر درست زندگی در حالی با دستور ویژه سرهنگ ابراهیم عربخانی رئیس کلانتری گلشهر مشهد ادامه یافت که وی به اتهام انتشار تصاویر خصوصی به مراجع قضایی معرفی شد و در صورت محکومیت باید مجازات سنگینی را تحمل کند.