//
کدخبر: ۱۴۳۱۵ //
در نشست «ترامپ و سیاست آمریکا »

ترامپ و گذر از جهان تک قطبی به چندقطبی

ترامپ در دو جبهه اصلی آسیای جنوب شرقی و اروپا تضادهای اصلی اقتصادی خود با جهان را می بیند. در این میان جبهه سومی که ترامپ خود را با آن باید تنظیم کند، ایران است. در واقع ایران حکم تنظیم کننده قدرت در اوراسیا را دارد.

 ترامپ و گذر از جهان تک قطبی به چندقطبی
به گزارش فرتاک نیوز،

«ترامپ و سیاست آمریکا در گذار از جهان تک قطبی به جهان چندقطبی و بازگشت از جهانی شدن به اقتصاد ملی و تاثیر این روند برای ایران» عنوان نشستی بود که با حضور کارشناسان در مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری برگزار شد.

در این نشست که عصر امروز (یکشنبه ) برگزار شد. «بهروز عبدالوند» استاد بازنشسته دانشگاه آزاد برلین و عضو شورای روابط خارجی آلمان، برآمدن ترامپ، رویکردهای داخلی و خارجی ترامپ و نقش ایران در گذر از جهان تک قطبی به جهان چند قطبی را تحلیل و بررسی کرد.در این نشست صاحبنظران و پژوهشگران دیدگاه ها و پرسش هایی را نیز مطرح کردند.

**تغییراتی در عرصه جهانی

عبدالوند در ابتدای سخنان خود با بیان این که به تازگی تغییراتی در سیاست کشورهای غربی اتفاق افتاده که چهره جهان را به طور بنیادین دگرگون کرده ، به این تغییرات اشاره کرد و گفت: نخستین تفاوت عمده برگزیت یا همان خروج انگلستان از اتحادیه اروپا، دومین تحول اساسی انتخاب ترامپ به عنوان رییس جمهوری آمریکا است. در واقع مطرح شدن نام این افراد که همگی آن ها بدون استتثنا، تفکرات غرب را زیر سوال می برند، پرسش های زیادی را ایجاد می کند.

**نگرش و رویکردهای ترامپ

عضو شورای روابط خارجی آلمان در ادامه ظهور و بروز ترامپ را از دریچه های مختلف مورد بررسی قرار داد. او اظهار کرد: به نظر می رسد ترامپ مخالف سرمایه داری نیست اما در برابر جهانی شدن از سرمایه داری ملی حمایت می کند.

ترامپ به عقبه سیاسی آمریکا تعلق ندارد. او شخصیت خود را با پست ریاست جمهوری تطبیق نخواهد داد ، بلکه پست ریاست جمهوری را با شخصیت سیاسی خود منطبق خواهد کرد. از این رو ترامپ از زمانی که بر روی کار آمده تغییرات وسیعی را در سیستم اداری آمریکا داده است.

عبدالوند با بیان این که سیاست اقتصادی ترامپ برخلاف چیزی است که آمریکا در 70 سال گذشته در پیش گرفته است، تاکید کرد: مختصات سیاست اقتصادی آمریکا در 70 سال گذشته شامل حمایت از جهانی شدن و ایجاد نهادهای بین المللی به منظور ادغام اقتصادهای ملی در یک اقتصاد واحد جهانی بوده است. ایجاد بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی، اتحادیه اروپا، نفتا، TPP و غیره مختصات این اقتصاد شامل برداشتن دیوارهای حمایتی از اقتصادهای ملی بوده است.

او افزود: با این حال ترامپ خروج از کلیه نهادهای بین المللی، حمایت از اقتصاد ملی از طریق افزایش نرخ گمرکی بر واردات، ایزوله کردن اقتصاد ملی آمریکا از روندهای جهانی، افزایش سیاست های حمایتی برای سرمایه گذاران ملی و سیاست بازگرداندن صنایع آمریکا از خارج به داخل را در پیش گرفته است.

مشکل اساسی که باعث شد ترامپ در آمریکا به قدرت برسد، این بود که آمریکا در مجموع 760 میلیارد دلار کسری موازنه پرداخت دارد که عمده آن کالاهای صنعتی و مصرفی است که در آمریکا تولید نمی شود. در واقع اقتصاد آمریکا نتوانسته به قدرت تبدیل شود، بنابراین ترامپ بر روی کار آمد.

** سیاست داخلی و خارجی ترامپ

استاد بازنشسته دانشگاه آزاد برلین در ادامه با ذکر این نکته که ترامپ می خواهد آمریکا را به کشور شماره یک جهان تبدیل کند، اظهار کرد: ترامپ در داخل به نوعی نژادپرستی فرهنگی و مذهبی و در خارج به فشار آوردن به اقتصادهای دیگر فکر می کند. او با ابزارهایی همچون خروج از برخی قراردادها قصد حمایت از صنایع داخلی را دارد. از این رو ترامپ قراداد TPP که آمریکا آن را برنامه ریزی کرد تا بتواند کشورهایی مانند استرالیا، برونئی، سنگاپور، زلاندنو، ویتنام، شیلی، مالزی و ژاپن را در یک قراداد تجارت آزاد مقابل چین قرار دهد را لغو کرد. پس از لغو این قرار داد توسط ترامپ این کشورها به چین پیشنهاد عضویت دادند.

ترامپ همچنین خروج از قراردادهایی همچون نفتا که قرارداد تجارت آزاد با مکزیک و کانادا بود و تجارت آزاد با اروپا را دستور کار قرار داد.

رییس جمهوری آمریکا از طرفی دیگر به منظور مبارزه با تمام این اتحادیه های اقتصادی اعلام کرد: به کلیه کالاهای وارداتی به آمریکا نرخ 45 درصد گمرک تعلق خواهد گرفت و نرخ مالیات تولیدکنندگان در داخل را از 35 درصد به 15 درصد کاهش می دهد.

ترامپ قصد بازگرداندن توان تولید صنعتی را به کشور آمریکا دارد. به همین منوال در ادامه آن در تضاد با اروپا و چین قرار می گیرد. این تضاد خودش را در تمایل ترامپ به روسیه نشان می دهد. در اصل ترامپ از دید ژئواستراتژیک خواستار شکل دادن اتحادیه تاکتیکی با روسیه، شبیه اتحاد جنگ جهانی دوم که علیه آلمان و ژاپن بود را امروز علیه اتحادیه اروپا و چین شکل داده است.

** ترامپ و خاورمیانه

عبدالوند در بخش دیگری از سخنان خود گفت: در این میان خاورمیانه و ایران که در جنگ جهانی دوم نقش پل پیروزی را بازی می کرد، مجددا به نقطه تاریخی تبدیل می شوند که شکل گرفتن اتحادیه های سیاسی در آن در چگونگی نظم نوین جهانی تاثیر خواهد داشت.

ترامپ در مورد خاورمیانه سیگنال های متفاوتی فرستاده است. از نگاه ترامپ در این نظم چند قطبی جدید از طریق روسیه، باید چین و اروپا خنثی شوند و در نهایت از طریق خاورمیانه روسیه باید خنثی شود و به یک قدرت درجه دو تبدیل شود.

ترامپ در دو جبهه اصلی آسیای جنوب شرقی و اروپا تضادهای اصلی اقتصادی خود با جهان را می بیند. در این میان جبهه سومی که ترامپ خود را با آن باید تنظیم کند، ایران است. در واقع ایران حکم تنظیم کننده قدرت در اوراسیا را دارد.

**فرجام سخن

عضو شورای روابط خارجی آلمان در پایان گفت: ایران بین چهار قطب جدید قدرت (چین، روسیه، اروپا و آمریکا) قرار گرفته و از این رو باید راه حل های برون رفت از شرایط را پر کند. یکی از راه حل ها این است که به یکی از بلوک های قدرت نزدیک شود اما راه حل بهتر استفاده از از تضادهای هر سه قدرت است که باید با یک دیپلماسی فعال در زمینه همکاری و تغییر شرکای خارجی امکان پذیر می شود. با این روش با توجه به نیازهای لحظه ای شریک را نمی تواند عوض کند و معادله موقت قدرت را به نفع خود تغییر دهد.

هسته چنین روندی ایجاد یک اتحاد منطقه ای با کشورهایی مانند لبنان، سوریه، عراق و افغانستان است که بتواند نکته کلیدی معادله قدرت باشد. برای این منظور بایستی در ابتدا جبهه اجماع ملی تشکیل شود تا نیروهای سیاسی توانایی اداره بحران های ناشی از جهان یک قطبی به چندقطبی را داشته باشند.

 

منبع: ایرنا
آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۱۴۳۱۵ //
ارسال نظر
 
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان
اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان