یک ذغال فروش اصفهانی با جوابی زیرکانه، ناصرالدین شاه را به فکر فرو برد.
حکایت زیبای مولانا از جوان عاشقی میگوید که نگاهش به معشوقش، سرنوشت او را رقم زد.
یک کشاورزی با واکنشی زیرکانه به مأموران حکومتی که زمینش را تخریب میکنند درس عبرت داد.
مردی به نیشابور سفر کرد تا از دزدی بیاموزد، اما با اولین نصیحت استاد دریافت که بهای این کار از آنچه میپنداشت بیشتر است.
پادشاه بیمار شرطی شگفتانگیز برای انتخاب جانشین خود تعیین میکند، اما تنها مردی فقیر و سادهدل به آن تن میدهد
پیرمردی که از نماز خواندن بر جنازه یک جوان سر باز میزند درس بزرگی از قضاوتش میگیرد
گدا به مرد عرب یادآوری میکند که اشکها و غمها نشانهی عمق احساسات انسان هستند و نمیتوان آنها را با مادیات سنجید.
حکایت مردی که با لاف و دروغ تلاش میکند در جمع ثروتمندان جایگاه پیدا کند
پادشاهی دانا به فرزند خود درس ارزشمند فروتنی میدهد
سقراط با یک سوال ساده سه مرحلهای نشان داد که هر چیزی را نباید شنید و یا بازگو کرد.