//
کدخبر: ۵۲۲۴۶۳ //

پاسخ به کسانی که مذاکره را عامل بروز جنگ می دانند: عامل حمله به ایران مذاکره نیست، نفوذ است

در پی حملات نظامی اخیر ایالات متحده و رژیم اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای و نظامی و اماکن غیرنظامی ایران، برخی جریان‌های داخلی با ترویج روایتی تقلیل‌گرایانه می‌کوشند «مذاکره» را عامل اصلی این حملات معرفی کنند.

پاسخ به کسانی که مذاکره را عامل بروز جنگ می دانند: عامل حمله به ایران مذاکره نیست، نفوذ است
به گزارش فرتاک نیوز،

رضا نصری در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: آنان مدعی‌اند که تمرکز بر دیپلماسی و مذاکره، نظام را از تهدیدات امنیتی غافل ساخت و همین غفلت موجب غافلگیری و عملیات دشمن شد.

این تحلیل، نه‌تنها با واقعیت هیچ تناسب و همخوانی ندارد، بلکه در فرآیند آسیب‌شناسی دقیق وقایع اخیر نیز اختلال ایجاد می‌کند و مسیر تشخیص عوامل واقعی و اصلاح رویه‌ها را منحرف می‌سازد.

پیش از هر چیز باید تأکید کرد که تصمیم به مذاکره، نه ابتکار صرف دولت یا وزارت امور خارجه، بلکه بخشی از راهبرد کلان نظام جمهوری اسلامی برای تأمین امنیت ملی بوده و هست. همان‌گونه که قدرت نظامی، سازوکارهای امنیتی، بازدارندگی منطقه‌ای و مقاومت مردمی از ارکان دفاعی کشور محسوب می‌شوند، دیپلماسی نیز یکی از ابزارهای مشروع، ضروری و کارآمد برای خنثی‌سازی تهدیدها و پیشبرد منافع ملی است.

القای اینکه دولت و دستگاه دیپلماسی خارج از هماهنگی با نهادهای عالی کشور اقدام کرده،تحریفی خطرناک از واقعیت و تقلیل جایگاه مذاکره درمنظومه امنیت ملی است. در همین چهارچوب، ادعای اینکه حضور دیپلمات ایرانی پشت میز مذاکره موجب غفلت نهادهای امنیتی و نظامی از وظایف خود شده، نه‌تنها وهن جایگاه دیپلماسی است، بلکه توهینی آشکار به نهادهایی است که شبانه‌روز در حال حفاظت و حراست از کشور هستند.

واقعیت آن است که عامل اصلی حملات اخیر، نه مذاکره، بلکه نفوذی است که سال‌ها برای آن طراحی و برنامه‌ریزی شده بود. متهم ساختن دیپلماتی که در چهارچوب وظایف محوله و سیاست مصوب عمل کرده، نه‌تنها غیرمنصفانه است، بلکه تکرار همان خطاهایی است که زمینه‌ساز نفوذ و در نهایت حمله دشمن شد.

افزون بر این، این تصور که اگر ایران وارد مذاکره نمی‌شد، جنگی رخ نمی‌داد نیز یک خطای تحلیلی خطرناک است. اگر ایران از مذاکره سر باز می‌زد، همین کشورها - این‌بار با ادعای اینکه ایران حاضر به تعامل دیپلماتیک نیست - به کشور حمله می‌کردند.

حقیقت آن است که موضع حق‌به‌جانب امروز ایران‌-که موجب حمایت گسترده بیش از ۱۲۰ کشور شده-حاصل همان دیپلماسی فعال و تلاش برای حل‌وفصل مسالمت‌آمیز اختلافات در چهارچوب حقوق بین‌الملل است. مضاف بر اینکه اگر دولت جمهوری اسلامی برای حل‌وفصل مسالمت‌آمیز پرونده هسته‌ای پشت میز مذاکره نمی‌رفت، این حمایت مردمی که امروز شاهد آن هستیم نیز به احتمال قوی بسیار کمرنگ‌تر از امروز می‌بود.

در واقع، در صورت بی‌اعتنایی به مذاکره، قطعاً برای بخش قابل‌توجهی از مردم این پرسش پیش می‌آمد که چرا - در حالی که فرصت داشتید - درگیری نظامی را به مذاکره ترجیح دادید؟  همچنین، در صورت عدم ورود ایران به مسیر دیپلماسی، برخی کشورهای منطقه در بازی شماتت، تهران را مقصر اصلی درگیری نظامی معرفی می‌کردند و حمایت بی‌سابقه‌ای که در قالب بیانیه‌های سازمان همکاری اسلامی و شورای همکاری خلیج فارس شاهد آن بودیم، هرگز شکل نمی‌گرفت.

امروز، چه درسطح منطقه، چه در سطح بین‌المللی و چه درافکار عمومی داخلی، ایران در موقعیتی مشروع، مظلوم و حق‌به‌جانب قرار دارد. هر روایتی که به این مشروعیت و مظلومیت خدشه وارد کند، در تعارض مستقیم با منافع ملی است. در نهایت، باید با صراحت هشدار داد که یکی از خطرناک‌ترین خطاهایی که یک کشور می‌تواند در میانه بحران و جنگ مرتکب شود، آسیب‌شناسی نادرست در عرصه سیاست خارجی، آن هم بر مبنای رقابت‌ها و تسویه‌حساب‌های داخلی است.

«آسیب‌شناسی انحرافی»، نه‌تنها مانع از درک صحیح ریشه‌های حمله دشمن می‌شود، بلکه به ‌جای تقویت جبهه داخلی، موجب تضعیف انسجام ملی و تفرق در راهبردهای دفاعی کشور می‌گردد.

خطر بزرگ‌تر آنجاست که این فضاسازی‌های مخرب و برداشت‌های نادرست، به کنارگذاشتن ابزارهای مشروع و ضروری‌ای چون دیپلماسی بینجامد و کشور را از یکی از مؤثرترین ابزارهای مدیریت بحران و تأمین امنیت ملی محروم سازد. در شرایط امروزی کشور، لازم است به‌ جای تضعیف و ترویج بی‌اعتمادی، از وزیر امور خارجه و دستگاه دیپلماسی کشور تمام‌قد حمایت شود تا با روحیه‌ای بالا و پشتوانه‌ای قوی، بتوانند سرمایه‌های حاصل از ایستادگی نظامی و انسجام اجتماعی را به نتایجی ملموس و قابل بهره‌برداری در عرصه مذاکرات و سیاست خارجی تبدیل کند.

آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۵۲۲۴۶۳ //
ارسال نظر