رافینیا؛ از بازیکن فراموششده تا مدعی توپ طلا در بارسلونا!
رافینیا تحت نظر هانسی فلیک تبدیل به یکی از مهره های اصلی بارسلونا و از بهترین های فوتبال جهان در فصل جاری شده است.

برای گل زدن، اول باید یاد بگیری چگونه گل نزنی. انصافاً، رافینیا زیاد گل نمیزند. رایجترین شکل اشتباهش شاید همان شوت زمینی و پرسرعتی باشد که با پای چپ، کجراهه میرود، در سکوت میان تابلوهای تبلیغاتی ناپدید میشود، و دروازهبان بیشتاب، برای گرفتن توپ جدید به سوی کنار زمین میرود. اگر چشمانت را ببندی و تصویری از اشتباه گلزنی رافینیا بخواهی، احتمالاً همین صحنه خواهد بود.
اما رافینیا راههای بیشمار دیگری برای گلنزنی دارد. ضربهی ناقص و شتابزده در تیر دوم، ضربهی آزاد مستقیم به دیوار دفاعی، یا ضربهی سر بدزمانبندیشده که بیخطر از بالای دروازه عبور میکند—رافینیا هرگز سرزن ماهری نبوده. با این حال، او هر شب، بارها و بارها، به سمت دروازه حرکت میکند؛ حتی اگر تمام شب ادامه یابد.
شاید عجیب باشد که در توصیف یکی از بهترین گلزنان اروپا، با فهرستی از اشتباهات آغاز کنیم. اما یکی، دیگری را توضیح میدهد. رافینیا وینگر است، نه مهاجم کلاسیک. اما آنچه او را با گلزنان بزرگ همرده میکند، اولویت دادن به حجم تلاش بر ظرافت، فراموشی سریع اشتباه، و بازگشت دوباره و دوباره است—با گرسنگی بیرحمانه برای شلیک بعدی.
رافینیا در این فصل لیگ قهرمانان، ۳۲ بار در زدن ضربه به چارچوب ناکام مانده—۷۳٪ از شوتهایش بیرون رفتهاند. تنها عثمان دمبله در پاری سن ژرمن، آماری بدتر دارد. یا به زبان دیگر: دومین گلزن برتر تورنمنت، کسی که بیسروصدا یکی از بهترین فصلهای تاریخ لیگ قهرمانان را رقم میزند، در بین ۲۰ بازیکن برتر از نظر شوت در چارچوب در هر ۹۰ دقیقه نیست.
و این موضوع جدیدی نیست. در آخرین فصل حضورش در لیگ برتر با لیدز، از نظر تعداد شوت نهم بود، اما از نظر شوتهای در چارچوب، سیویکم. بهسادگی: او همیشه زیاد اشتباه کرده، اما باز هم تلاش میکند. چون میداند فوتبال، در ذاتش، بازی احتمالات است. در بیشتر موارد، شوتها گل نمیشوند. اما اگر مدام به گوشهها هدف بگیری، شاید روزی با یک هتتریک و یک توپ طلا روبهرو شوی.
تابستان گذشته، اوضاع کاملاً علیه رافینیا بود. فصل ضعیف ۲۴–۲۰۲۳ او را به نیمکت تبعید کرده بود و خودش هم به رفتن فکر میکرد. تثبیت لامین یامال در پست وینگر راست محبوبش، پیگیری جذب نیکو ویلیامز در جناح چپ، و شرایط مالی سخت باشگاه که فروش برای خرید را ضروری کرده بود، همگی پیام روشنی داشتند: بارسلونا آمادهی شنیدن پیشنهادهاست.
بارسلونای امروز، باشگاهی نیست که علاقهای به فرصتهای دوم داشته باشد. پیشنهادی هم از الهلال رسید، جایی در کنار همتیمیهای ملیاش: مالکوم، نیمار و رنان لودی.
رافینیا میگوید: «دیدم مردم میگفتند باید بروم. اینکه برای باشگاه کافی نیستم. ذهنم بههم ریخته بود، و این پول واقعاً زندگی خانوادهام را تغییر میداد.»
در واقع، رافینیا آنقدر از انتقادها و احتمال شکست دلسرد شده بود که جدی به خداحافظی از فوتبال در ۲۷سالگی فکر کرد. اما در کوپا آمریکای خوبی بازی کرد، در تیم منتخب تورنمنت قرار گرفت، و وقتی برگشت، تماس تلفنیای منتظرش بود. هانسی فلیک، مربی جدید بارسا، به او گفت: «قبل از اینکه تصمیمی بگیری، بیا تمرین کن.»
فلیک چه چیزی را دیده بود که دیگران ندیده بودند؟ انرژی و فیزیکی که در دوران لیدز و زیر نظر بیلسا ساخته شده بود؛ دریبلزنی بیباک، حجم شوت بالا، و عطشی بیپایان برای کار دفاعی—ویژگیهایی که برای هر کسی که با رافینیا کار کرده، آشناست. فلیک در ذهن خود ماشینی هجومی و تماشاگرپسند طراحی کرده بود که بر پایهی سرعت و شهامت بنا شود، و رافینیا، چه در کنارهها و چه در مرکز، قطعهای کاملاً مناسب برای آن نقشه بود.
اما شاید درخشش واقعی فلیک نه در تاکتیک، بلکه در شناخت روان بازیکنانش بود. او فهمید که در میان یک تیم جوان، رافینیا میتواند رهبر باشد—الگو، و نمایندهی ارزشهایی که فلیک میخواست در تیمش جا بیندازد: ترس نداشتن از شکست. رهایی از قیدها. فراموشی اشتباه، و بازگشت. دوباره، و دوباره.
رافینیا بازیکنیست که برای شکوفا شدن، به محیطی آرام و حمایتگر نیاز دارد. او مثل امباپه یا هالند، اعتمادبهنفس شکستناپذیر ندارد. مسیر حرفهایاش در ردههای پایه هموار نبوده. بارها کنار گذاشته شده، و قبل از بازی در سطح اول، به اروپا مهاجرت کرده. آن صداقت بیپرده و شوتزنی بیوقفهاش، از یک ریشه میآید: نوعی بدبینی درونی. پذیرفتن اینکه شکست بخشی از مسیر است؛ و آنچه مهم است، واکنش ما به آن.
در فینال کوپادلری برابر رئال مادرید، لحظهای نمادین رقم خورد. دقیقهی ششم وقت اضافه، رافینیا در محوطهی جریمهی مادرید افتاد. پنالتی! شادی! بازبینی VAR… تصمیم برگشت. کارت زرد برای تمارض. واکنش او؟ نه اعتراضی، نه خشمی.
فقط آهی و تکان دستهایی که میگفت: «آره، معمولشه.»
گفتوگوها دربارهی توپ طلا—که اکنون نام رافینیا را نیز در لیست مدعیان قرار دادهاند—شاید اغراقآمیز باشد. بدون تورنمنت ملی در تابستان، شانس او به موفقیت بارسا در چمپیونز وابسته است. و حتی در آن صورت هم، شاید احساسات عمومی پدری، یامال یا لواندوفسکی را جلوتر بیندازد.
آمارها هم میگویند فصل او احتمالاً تکرارناپذیر است: ۱۲ گل از xG فقط ۵.۵. با این حال، این یک داستان خارقالعاده است. بازیکنی که بهتازگی ممکن بود برای همیشه از فوتبال اروپا، یا کل فوتبال، حذف شود—حالا جایگاهش را پیدا کرده.
در اینجا، درسی نهفته است: دربارهی فرصت دوم، دربارهی پایداری، دربارهی شکوهی فراتر از عددها و ارقام خشک.
یا به بیان خود رافینیا:
«حالا ذهنم به روی پول بستهست، و به روی رؤیاها باز.»
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.