شوهر زن جوان در ازای 700 هزار تومان همسرش را در اختیار سه مرد قرار داد/ قتل همسر به خاطر رفتارهای ....
۱۲ ساله که بودم به خاطر آزارهای برادرم از خانه فرار کردم.شبها در پارک میماندم تا اینکه با عباس آشنا شدم و ماجرای زندگیام را برایش تعریف کردم.
۱۲ ساله که بودم به خاطر آزارهای برادرم از خانه فرار کردم.شبها در پارک میماندم تا اینکه با عباس آشنا شدم و ماجرای زندگیام را برایش تعریف کردم.
او قول داد مرا کمک کند و شش ماه بعد به عقد موقت او درآمدم.» متهم در ادامه گفت:«عباس گفته بود قبلاً اعتیاد داشته و ترک کرده است، اما بعدها فهمیدم دروغ گفته و کراک مصرف میکند.
این آخر ماجرا نبود و هنوز چند روزی از زندگی ما نگذشته بود که طعم خیابان گردی و تنهایی را چشیدم. شوهرم دوستانش را برای مصرف مواد به خانه دعوت میکرد به همین دلیل مجبور بودم ساعتها در خیابان بمانم.»
متهم در حالیکه گریه میکرد، گفت: «روزی عباس مرا به باغی در لواسان برد و خودش به بهانه خرید از خانه بیرون رفت.
دقایقی بعد سه مرد جوان وارد باغ شدند و مرا آزار دادند. وقتی اعتراض کردم فهمیدم شوهرم از آنها ۷۰۰ هزار تومان پول گرفته است.»
متهم در خصوص قتل گفت: «زندگی با عباس برایم مثل خانه وحشت شده بود به همین خاطر تصمیم گرفتم او را بترسانم. شب حادثه بالای سرشوهرم رفتم. او اتانول خورده بود و به خواب عمیق رفته بود. از این فرصت استفاده کردم و با چاقو دو ضربه به سینهاش زدم. فکر نمیکردم ضربهها کشنده باشد وقتی فهمیدم که کار از کار گذشته بود.»
پرونده بعد از کامل شدن تحقیقات به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و متهم در اولین جلسه بعد از درخواست قصاص از سوی اولیایدم، با اعتقاد به مهدورالدم بودن شوهرش از قصاص معاف و به پرداخت دیه و هشتسال حبس محکوم شد.
این رأی با اعتراض اولیایدم در دیوان عالی کشور نقض شد و متهم برای دومین بار پای میز محاکمه ایستاد.
زن جوان این بار نیز از قصاص معاف و به پرداخت دیه و هشتسال حبس محکوم شد. رأی صادره از سوی قضات شعبه ۲۴ دیوان عالی کشور مورد تأیید قرار گرفت، اما متهم با نوشتن نامهای درخواست اعسار کرد.
به این ترتیب متهم هفته گذشته در همان شعبه به ریاست قاضی زالی محاکمه شد.
او در آخرین دفاعش گفت: «من کسی را کشتم که مهدورالدم بود و این اعتقاد باتوجه به دفاعیات پذیرفته شد. از نوجوانی روزهای سختی را گذراندم و حالا برای پرداخت دیه کسی که سالها به خاطر اذیتهای او آسایش نداشتم باید بهترین روزهای زندگیام را در زندان بگذرانم. تقاضا دارم هرچه زودتر از زندان آزاد شوم تاشاید طعم یک زندگی راحت را بچشم.» در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.