//
کد خبر: 388137

خواهرکشی فجیع در بندرعباس/ سر راحیل 12 ساله از تن جدا شد

پسر 19 ساله بندرعباسی سر خواهر 12 ساله خود را از بدنش جدا کرد.

روستای سرخون در نزدیکی بندرعباس رخت عزای راحیل را بر تن دارد.شیون از سر هر کسی که فقط یک بار دخترک نحیف روستا را دیده باشد دست بردار نیست.

"هنوز تیله در جیبش بود."

این جمله عمه راحیل را همه کسانی که در مراسم خاکسپاری اش شرکت کردند، می شنیدند و انگار تیله ها روی قلبشان می غلتید و بر جانشان خنجر می زد.

راحیل به دست برادرش به قتل رسید و متهم به نام "م.م" در اولین اعتراف خود انگیزه ناموسی را برای قتل خواهر 12 خود عنوان کرد. اما اهالی این حرف ها را باور ندارند! زمزمه ها می گوید مگر می شود دختر بچه ای که هنوز تیله در جیبش بود، درگیر مسائل ناموسی باشد؟ متهم گفته که حرف هایی پشت سر خواهرش شنیده است؛ اما اهالی می گویند که به گوش آنها چنین حرفی نرسیده بود!

نیمه بهمن ماه امسال جسد سر بریده راحیل در حوالی روستای سرخون در حالی پیدا شد که برادرش بعد از داستان سرایی به قتل او اعتراف کرد.م.م 19 ساله در اولین اظهارات خود ادعا کرد چون پشت سر خواهرش در روستا حرف و حدیث بوده، اقدام به قتل او کرده بود.

یکی از نزدیکان خانواده راحیل و م.م که از همان ابتدای وقوع حادثه در جریان ماجرا بود،در گفتگو با خبرنگار رکنا، حادثه را اینطور شرح می دهد:«همه چیز از یک شب بارانی آغاز شد که خبر رسید م.م و راحیل گم شده اند. م.م ساعت حدود 10 و نیم شب راحیل را از خواب بیدار کرده بود و گفته بود باید با هم با موتور به خیاطی بروند تا برای دوخت لباس، اندازه های راحیل را بگیرند.مادرشان هم از پسرش نپرسیده بود در این شب بارانی، رفتن به خیاطی آن هم این وقت شب چه ضرورتی دارد و اعتراضی بابت اینکه راحیل را از خواب بیدار کرد، صورت نگرفته بود.»

م.م خواهرش را با موتور حدود 6 کیلومتر از روستا دور کرده و آنجا با چاقو سرش را بریده بود:«صبح روز بعد بود که متولی مسجد و حسینیه روستا با نزدیکان م.م تماس گرفت و گفت که تصویر او را در دوربین های مدار بسته اطراف حسینیه دیده است.م.م حدود 20 دقیقه بعد از خارج شدن از خانه شان خواهرش را به قتل رسانده بود.سپس به روستا نزدیک شده و رگ دست خودش را زده بود.بعد نزدیک حسینیه شد و سراغ آبخوری رفت.صبح روز بعد وقتی مسئول مسجد وارد آنجا شد دیده بود که مقداری خون در محوطه ریخته شده که ابتدا تصور کردند که کسی در آن محدوده گوسفند قربانی کرده است.بعد دوربین ها را چک کردند تا اگر کسی این کار را کرده به او تذکر دهند که مراقب نظافت محوطه باشد.اما مشاهده می کنند که م.م چند بار از جلوی دوربین مدار بسته عبور کرده و سپس دور می شود.»

ساعتی بعد از اینکه تصویر م.م در دوربین های روستا دیده شد، اهالی او را پیدا کردند:«حدودا یک ساعت بعد با گوشی ما تماس گرفتند و گفتند م.م را در نزدیکی روستا کنار موتورش پیدا کرده اند.رگ دستش را بریده بود و به خاطر خونریزی بی حال بود.کنار موتورش موادمخدر و مشروب و سیگار هم بود.از قبل هم به گوشمان رسیده بود که او به مخدر اعتیاد دارد.او را سریع به بیمارستان منتقل کردند و وقتی از او در مورد راحیل پرسیدند گفته بود راحیل را خدا رحمت کند.»

برادر 19 ساله راحیل در ابتدا چند سناریوی متفاوت تعریف کرد:«اول گفت یک خودرو دنبال ما کرد و راحیل فرار کرد.بعد گفت 3 نفر به ما حمله کردند و من مجبور شدم خواهرم را بکشم که به او آسیبی نرسد.در آخر هم گفت خواهرم را کشتم چون پشت سرش حرف و حدیث بود.»

م.م آدرس محل رها کردن جسد سر بریده خواهرش را هم گفت:«به سختی توانستیم با کمک ماموران پلیس جسد را پیدا کنیم.یک بار گفت این طرف سد انداختم و یک بار گفت آن طرف سد! سر دختر را بریده بود و جسد را لای پتو پیچیده بود.»

ولوله در میان اهالی روستا زیاد است.هنوز هم باور قتل فجیع راحیل برای همه سخت است.حرف و حدیث ها در میان اهالی تمامی ندارد و همه دلشان می خواهد راز قتل راحیل را بدانند.اما اعترافات م.م را باور ندارند:«در روستا راجع به راحیل هیچ حرف و حدیثی نبود.او فقط 12 سال داشت و جثه ریز نقشی هم داشت.هنوز در حال و هوای کودکی بود.انگار م.م با نقشه ای حساب شده دست به قتل خواهرش زده بود.در 2 ماه اخیر 4 بار گوسفند قربانی کرده بود و بار آخر به قصاب گفته بود به من یاد بده که خودم گوسفند را قربانی کنم!همان شب که چهارمین گوسفند را قربانی کرد، خواهرش را به قتل رساند.»

روستاییان م.م را به عنوان جوانی آرام می شناختند:«او جوان آرامی بود و معلم مدرسه اش می گوید که در زمان دانش آموزی اش هم پسر ساکتی بود.حدودا 9 ماه قبل پدرش فوت کرد و مرگ او ناگهانی بود.یک شب که مادر راحیل خانه نبود و فرزندان با پدرشان در خانه بودند؛ پدرشان به خواب رفت و دیگر از خواب بیدار نشد. پدر بچه ها حدودا 50 ساله، و یک کارگر ساده بود.این اواخر م.م زیاد سر خاک پدرش می رفت و به نزدیکانش می گفت من عذاب وجدان دارم.اما دلیل عذاب وجدانش مشخص نیست.نزدیکان آنها چند باری از زبان راحیل شنیده بودند که موقع عصبانیت به برادرش گفته بود "میگما!" اما کسی نمی داند چه رازی در سینه راحیل سر به مهر باقی ماند.»

متهم بعد از اعتراف به قتل خواهرش برای ترک اعتیاد به یک کمپ معرفی شد و رسیدگی به این پرونده در جریان قضایی قرار دارد تا ابعاد پنهان ماجرا مشخص شود.