//
کدخبر: ۲۰۲۳۸ //

پاوه‌نژاد: هول نزنیم که فقط خودمان دیده شویم

الهام پاوه‌نژاد می‌گوید اگر همه‌مان کمی شعورمندانه رفتار کنیم همه چیز درست می‌شود. اگر بازیگریم، کارگردانیم، تهیه‌کننده‌ایم، طراح لباسیم و... هول نزنیم که فقط خودمان دیده شویم.

پاوه‌نژاد: هول نزنیم که فقط خودمان دیده شویم
به گزارش فرتاک نیوز،

 نرگس کیانی: «... البته الان اون جا هیچی نیست اما اگه صبح بین ساعت نُه تا دوازده بیاین... یه پسر می‌بینین با چشم‌های آبی درشت و غمگین و یه دسته موی وحشی رو پیشونیش... من به چشم‌هاش نگاه می‌کنم... اون داره پرواز می‌کنه و من تا می‌آم از زمین کنده شم، یکی از پیرمردهایی که براتون گفتم می‌گه: «هی! رئیس! یه بوژوله دیگه...»... یه دفه تلپی می‌افتم پایین...» اگر تا 17 اردیبهشت ساعت 18 به کافه تریای سالن اصلی تئاترشهر بروید، خانم پولشِری، صاحب «کافه پولشِری» را می‌بیند که با هیجان دیالوگ‌های بالا را می‌گوید.

الهام پاوه‌نژاد پس از سال‌ها بازیگری، برای تجربه اولین کارگردانی‌اش به سراغ مونولوگی فرانسوی از الن وِتز با ترجمه اصغر نوری رفته است؛ پاوه‌نژاد در «کافه پولشِری» هم کارگردان است و هم بازیگر.

روز یکشنبه 17 اردیبهشت او همراه با تهیه‌کننده نمایشش مسعود گرامی به کافه خبر آمد و از چرایی انتخاب «کافه پولشِری» برای کارگردانی، جا افتادن اجرای متن‌های فرنگی بدون گرفتن مجوز از مترجم و ذکر نام او، چگونگی گذر از مرحله بازبینی با کمترین میزان سانسور، چرایی انتخاب کافه تریای سالن اصلی تئاترشهر برای اجرا، نیاز اهالی تئاتر به تهیه‌کننده از یک سو و نبود قانونی مدون برای تعیین نوع رابطه تهیه‌کننده با گروه نمایشی از سوی دیگر و راه‌های حضور اسپانسر در تئاتر با حفظ شأن هر دو طرف گفتند.

                                                          الهام پاوه‌نژاد و مسعود گرامی

سوال اولم کلیشه‌ای است اما چون این گفت‌و‌گو جزو اولین مصاحبه‌هایتان برای نمایش «کافه پولشِری» است اجازه پرسیدنش را به خود می‌دهم. چرا برای تجربه نخستین کارگردانی‌تان به سراغ این مونولوگ رفتید؟

الهام پاوه‌نژاد: چهار یا پنج سال پیش بود که اصغر نوری مترجم «کافه پولشِری»، متن را برایم فرستاد. یکی از دوستان قرار بود این اثر را در کافه تریای سالن چهارسوی تئاتر شهر کارگردانی کند و نوری به عنوان مشاور کارگردان، بازی در آن را به من پیشنهاد داد. متن را خواندم و خوشم آمد اما به دلایلی تمرین شروع نشد و بعد از یکی، دو جلسه کار خوابید.

بعد از آن کارگردان دیگری سراغ «کافه پولشِری» نرفت تا این که سال گذشته به اصغر نوری گفتم دوست دارم خودم کارگردانی‌اش کنم و او هم استقبال کرد. مهر 95 مراحل اداری و گرفتن مجوز را انجام دادیم و می‌خواستیم بهمن و اسفند  اجرایش کنیم که با پیشنهاد محمد حاتمی برای بازی در نمایش «سه گانه اورنگ» مواجه شدم و چون هر دو کار، سنگین بودند ترجیح دادم «کافه پولشِری» را عقب بیندازم و الان هم که شاهد اجرایش هستید.

یکی از نکات مثبتی که از ابتدا در تبلیغات مجازی‌تان و همین طور در بروشورتان دیده شد ذکر نام مترجم است. چیزی که آن قدر نادیده گرفته می‌شود که باید از کسانی مانند شما برای رعایتش تشکر کرد. بعضی از گروه‌ها چنان در مواجهه با متن‌های فرنگی، نام مترجم را حذف می‌کنند که انگار متن از ابتدا به فارسی نوشته شده است.

ظاهرا هم زمان با تمرین شما، گروه دیگری هم قصد داشت این متن را در خانه نمایش اداره تئاتر اجرا کند، اما بدون اطلاع و اجازه مترجم که اصغر نوری به آن‌ها اجازه استفاده از ترجمه خود را نداد.

پاوه‌نژاد:  زمانی که آریان رضائی مسئول تبلیغات و روابط عمومی ما متوجه شد که گروه دیگری ظاهرا به صورت اتفاقی مشغول تمرین «کافه پولشِری» هستند ایران نبودم. حدودا پانزدهم یا شانزدهم اسفند، هشت صبحِ یک روز دل‌انگیز زمستانی به من پیام داد که «کافه پولشِری» قرار است اجرا شود. در یک لحظه همه این فکرها که؛ صحبت از این متن بین من و اصغر نوری سابقه‌ای چهار ساله دارد و مدیر تولید ما فرشاد هاشمی حدودا مهر 95 با او قرارداد بست تا بتواند متن را به شورای نظارت ارائه دهد... از ذهنم گذشت و فکر کردم با توجه به این که آریان حدودا از اوایل اسفند تبلیغات ما را شروع کرد، کار آن گروه ممکن است نه ناآگاهانه که از روی شیطنت بوده باشد.

برای من مهم بود که اجرایم اولین خوانش از «کافه پولشِری» باشد. این متن چند سال پیش در رشت اجرا شده بود اما به شکل رسمی و در این ابعاد اولین بار بود که روی صحنه می‌رفت و این برایم اهمیت داشت. با اصغر نوری تماس گرفتم و واقعیتش حتی دلخور هم بودم، چون فکر می‌کردم آن‌ها از مترجم مجوز گرفته‌اند که فهمیدم او حتی روحش هم خبر ندارد.

اصغر نوری بعد از فهمیدن ماجرا خودش به خانه نمایش اداره تئاتر رفت و دید که کارگردانی بدون اجازه از مترجم می‌خواهد این متن را روی صحنه ببرد. او گفته بود که نسبت به گروه ما تعهد اخلاقی و قانونی دارد و اجرای آن‌ها را به رضایت من وابسته دانسته بود. من هم گفتم با وجود این که آن گروه را نمی‌شناسم برایشان احترام قائلم ولی اجازه نمی‌دهم. چون آن‌ها به لحاظ صنفی مقررات را رعایت نکرده‌اند و حتی اگر گروهی دانشجویی هستند باید یاد بگیرند که اجازه گرفتن از مترجم را رعایت کنند و این که چند روز مانده به شروع کارشان، اجرایشان کنسل شود این را برای همیشه در ذهن‌شان حک خواهد کرد.

ما ظاهرا در حال از دست دادن بخشی از فرهنگ‌مان هستیم. به عنوان مثال قبلا اگر منِ نوعی سر کاری بودم و به هر دلیلی نمی‌توانستم ادامه دهم، شما که می‌خواستید به جای من بازی کنید از من اجازه می‌گرفتید. این احترامی بود که ما به هم صنفی‌مان می‌گذاشتیم و الان اصلا وجود ندارد... در ادامه صحبت قبلی‌ام معتقدم هر کسی در هر جایگاهی قرار دارد چه مترجم و چه سایر عوامل گروه باید شأنش حذف و اصول کار حرفه‌ای در موردش رعایت شود اما ظاهرا بی‌تعارف خیلی شِلخته شده‌ایم.  

متن را که خواندم با خودم فکر کردم ناگزیر قسمت‌های زیادی از آن به طور کامل سانسور خواهد شد اما در اجرای شما این طور نبود. برای گذر از مرحله بازبینی چه کردید و آیا با مشکلی مواجه شدید یا نه؟

پاوه‌نژاد: مشکلی که نبود جز حذف سه پاراگراف... این که شوخی بود اما چند تک جمله و چند پاراگراف کوتاه باید حذف می‌شد که شد.

جدا از آن که چندان مهم نبود و آسیبی وارد نمی‌کرد، اصلی‌ترین مسئله ما گذشته پولشِری بود و اگر می‌خواستم به طور کامل ماجرای خیابانِ پیگال را حذف کنم بخش عمده‌ای از تلخی کاراکترِ او گرفته می‌شد و مخاطب او را زنی می‌دید که زمانی شوهری داشته و حالا کافه‌ای دارد. در صورتی که پولشِری گذشته‌ای هم دارد که خود در انتخاب آن نقشی نداشته و الان با زبان طنز به تلخی می‌گوید: «...وقتی لباس زیر و جوراب‌های شوهر قانونیمو می‌شستم، کم‌تر از بوی عرق اون دوازده نفر حالمو به هم نمی‌زد...» و باید حتما به شیوه‌ای این بخش را حفظ می‌کردم... در واقع گذشته این زن بود که هیجانش برای عشقی که قرار بود به دست آورد، ترسش از تنهایی و مهم بودن زمان را برایش توجیه می‌کرد. ما تلاش کردیم با تلطیف کردن ادبیات او در این قسمت و همچنین با تغییراتی در لحن ادای دیالوگ‌ها از پل ممیزی بگذریم.  

اگر بخواهم کمی غیرفروتنانه برخورد کنم فکر می‌کنم این گذر از ممیزی، به شیوه اجرا هم برمی‌گردد. من نخواستم گذشته پولشِری به شکلی گل درشت بیرون بزند تا از آن استفاده تبلیغاتی کنم و تنها به اندازه‌ای که نیاز داشتم از آن بهره بردم و خوشبختانه هم در بازبینی و هم در اجرا، جواب خوبی گرفتم.  

کارگردان وقتی خودش تنها بازیگر نمایشش است برای هدایت کردن خود و هرس کردن اجرایش چه می‌کند؟

پاوه‌نژاد: من شیوا اردویی و سروناز نانکلی را به عنوان گروه کارگردانی در کنار خود داشتم. انتخاب او و سروناز صرفا به دلیل دوستی‌مان با هم نبود بلکه نزدیکی سلیقه‌های هنری‌مان عامل اصلی بود و موجب می‌شد پیشنهادهای آن‌ها به من در راستای تفکرم و نه چیزی دور از آن باشد.  

حضور این دو نفر در کنار من و همین طور علی بوستان که انتخاب موسیقی و طراحی گرافیک کار را بر عهده داشت و تمرین‌های اولیه‌ام را با او شروع کردم، کاری را انجام داد که به آن اشاره کردید. وقتی شما به عنوان کارگردان مسیری را که می‌خواهید مشخص می‌کنید اطرافیانتان هم با ذره‌بین‌هایشان به کمک‌تان می‌آیند تا از آن مسیر خارج نشوید.  

تاکید می‌کنم که هیچ وقت اصراری برای یدک کشیدن اسم کارگردان نداشته‌ام و مسئله‌ام نبوده است و بر این باورم که کار ما کاملا گروهی است، چیزی که متاسفانه در ایران بلد نیستیم. این کار گروهی یعنی حرکت براساس خرد جمعی و تنها نکته این است که یک نفر بالای مثلث ایستاده و افکار و ایده‌های خودش و دیگران را تا حد امکان همسو می‌کند.

بیشتر از این جهت پرسیدم که شنیده بودم پارسا پیروزفر در نمایش «ماتریوشکا» که خودش تنها بازیگر و کارگردان آن بود، در تمرین‌ها از دستیارش می‌خواسته از او فیلم بگیرد و براساس آن بازی‌اش را اصلاح می‌کرده، دوست داشتم شیوه شما را هم بدانم.

پاوه‌نژاد: فیلم گرفتن کاملا تکنیک درستی است و خیلی‌ها این کار را می‌کنند اما من کمی با آن مشکل دارم و پَس می‌زنم. ممکن است اگر فیلم تمرین خود را ببینم اصلا اجرا نروم! من اعتماد کردن به چشم‌هایی که از بیرون می‌بینندم را ترجیح می‌دهم.

کلا نسبت به تصویر خود این حس را دارید؟ یعنی در فیلم سینمایی و سریال هم؟  

پاوه نژاد: نه. تصویر از تئاتر را پس می‌زنم. فیلم‌هایی تئاترهایی که در آن‌ها بازی کرده‌ام را هم فقط به عنوان یادگاری آرشیو کرده‌ام و امکان ندارد برای دیدن دوباره سراغشان بروم. همیشه فکر می‌کنم کاش بهتر از این می‌شد... چون فرضا شبی فیلمبرداری انجام شده، که اصلا شبِ تو نبوده و بازی‌ات در باقی شب‌ها بهتر از آن بود.

در فیلم سینمایی و سریال چیزی ضبط می‌شود که هم از نظر تو به عنوان بازیگر و هم از نظر کارگردان خوب است اما در تئاتر این طور نیست و من اگر فرضا شبی خوب نبوده باشم نمی‌توانم بگویم یک شب دیگر هم برای فیلمبرداری بیایید.

اشاره کردید که هیچ وقت اصراری برای یدک کشیدن عنوان کارگردانی نداشته‌اید. این که الان اولین کارگردانی‌تان را تجربه کردید اتفاقی دلی و از سر ذوق بود؟

پاوه‌نژاد: احتمالا با آن‌چه خواهم گفت از فروتنی دور می‌شوم اما صادقانه می‌گویم که حداقل 10 سالی هست سر هر کاری می‌روم دوستانم از من می‌پرسند چرا کارگردانی نمی‌کنی؟ شما به عنوان بازیگر باید مثل رِنجِری با جلیقه شش جیب هر روز آماده باشید تا برای کارگردان ایده‌های نو رو کنید و من همیشه با این عقیده سر کار رفته‌ام.

علت این که پیش از این به سمت کارگردانی نرفتم نه به خاطر نتوانستن که به علت سخت‌گیری‌ام بود. اعتقاد دارم اگر قرار است کارگردانی کنم همه چیز باید در حالت ایده‌آل باشد چون اهل هیئتی کار کردن و حالا برویم، ببینیم چه می‌شود نیستم. نمی‌گویم الان صد در صد به آن‌چه می‌خواستم رسیده‌ام اما این اتفاق حدود 70 تا 75 درصد افتاده است. مثلا با وجود تمام همکاری‌های کافه تریا با من، بعضی چیزهای صحنه‌ام را دوست ندارم...

انتخاب کافه تریای سالن اصلی به عنوان محل اجرا انتخاب خودتان بود؟

پاوه‌نژاد: بله، کاملا. سه سال بود که اجرا در کافه تریای سالن اصلی متوقف شده بود و در صحبت با مدیریت تئاتر شهر، پیمان شریعتی خوشحال بود که این جریان مجددا با اجرای من شروع شود.

اگر می‌خواستم پولشِری را روی صحنه نشان دهم نمی‌توانستم بده بستانی را که الان می‌بینید با تماشاگر داشته باشم و این یکی از تغییراتی است که در متن ایجاد کردم. در توضیح صحنه متن می‌خوانیم؛ «کافه‌ای نسبتا قدیمی. میزهایی با صندلی‌های دورشان. پیشخوان به همراه بطری‌هایش. به هم ریختگیِ بعد از بستنِ کافه...» در متن کافه تعطیل شده و پولشِری با خودش حرف می‌زند من اما برای ایجاد جذابیت و تاکید بر عدم توانایی انسان‌های امروزی در برقراری ارتباط با یکدیگر، مخاطبان را به عنوان مشتریان کافه در نظر گرفتم، جایی شلوغ که هیچ کس واقعا دیگری را نمی‌بیند. متن می‌گوید کافه تعطیل شده من اما می‌گویم کافه شلوغ است. همه هستند. اما چقدر به حرف یکدیگر گوش می‌دهند و چقدر داستان‌های یکدیگر برایشان مهم است؟

برای همین عمدا کافه تریا را انتخاب کردم اما خب برخی چیزهایش را از لحاظ بصری دوست ندارم که کاری نمی‌شد کرد.

از یک سو اهالی تئاتر به حضور تهیه‌کنندگانی با آورده مالی نیاز دارند و از سوی دیگر به دلیل نبود هیچ قانونی برای مشخص کردن نوع رابطه تهیه‌کننده و گروه نمایشی، امکان ضربه خوردن‌شان از تهیه‌کننده زیاد است. چیزی که در سال گذشته حداقل شاهد دو موردش یکی در تئاتر شهر و دیگری در تالار وحدت بودیم.

مسعود گرامی: «کافه پولشِری» اولین تجربه تهیه‌کنندگی من در تئاتر است. در غیاب قانونی مدون، این ضربه خوردن یا نخوردن به دیدگاه و اعتماد دو سویه تهیه‌کننده و گروه به یکدیگر برمی‌گردد. طبیعتا آن‌چه که برای «کافه پولشِری» هزینه کردم را می‌توانستم در جایی دیگر برای تبلیغ بیزینسم خرج کنم اما لذت بردن خودم از آن‌چه انجام می‌دهم، داشتن سویه هنری و ماندگاری‌اش برایم مهم بود.

سرمایه‌گذاری‌ای که انجام دادم برایم لذت‌بخش است و فکر می‌کنم باید وجود چنین امکانی برای دیگر سرمایه‌دارانی که به دنبال جایی برای تبلیغ بیزنس‌شان می‌گردند توضیح داده شود. وقتی از خود می‌پرسیم در میان راه‌هایی که آن‌ها برای تبلیغ بیزنس خود می‌شناسند کار فرهنگی و مشخصا تئاتر گزینه چندم است، از جواب می‌مانیم.   

تمایل من نسبت به انجام این کار به حضورم در فضایی هنری و تحصیل در رشته گرافیک برمی‌گردد و وجه فرهنگی و ماندگاری کاری که انجام می‌دهم برایم مهمتر از بازگشت هزینه است اما قطعا وجود چنین امکانی باید برای دیگر سرمایه‌گذاران توضیح داده شود.

در جواب سوال شما تنها می‌توانم بگویم مسئله اصلی اعتماد است. وقتی من با الهام پاوه‌نژاد کار می‌کنم قطعا از گذشته و سابقه او در حوزه‌ای که تخصصش را دارد آگاهم و به او اعتماد می‌کنم.

پاوه‌نژاد: اگر همه‌مان کمی شعورمندانه رفتار کنیم باور کنید همه چیز به درستی پیش می‌رود. هر جایی که هستیم هول نزنیم! اگر بازیگریم، کارگردانیم، تهیه‌کننده‌ایم، طراح لباسیم و... هول نزنیم که فقط خودمان دیده شویم و فوکوس بکشیم. اگر هر کسی اندازه خود را رعایت کند باور کنید اتفاقات بهتری می‌افتد.

 

منبع: خبر آنلاین
آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۲۰۲۳۸ //
ارسال نظر
 
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان
اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان