درد مشترک چطور ما را به هم نزدیکتر میکند؟
اگر بار دیگر از خود پرسیدید چرا خود را در معرض چیزی سرد، تند، ترسناک یا مشمئزکننده قرار میدهید، شاید پاسخ فقط هیجان نباشد، شاید مغزتان دارد راهی برای نزدیکتر شدن به دیگران پیدا میکند

هر زمستان، در دل سرمای استخوانسوز، صدها نفر در جشنواره زمستانی تن به آبهای سرد میزنند و عجیب آنکه در حالی که لرزان و فریادکشان ازآن بیرون میآیند خنداناند. پژوهشی جدید نشان میدهد که تجربههای ناخوشایند، اگر با لذت همراه شوند، پیوندهای اجتماعی را تقویت میکنند، حتی اگر با رنج و درد همراه باشند.
بهگزارش وبسایت کازموس، این پژوهش جدید به سرپرستی دکتر لورا فریس، روانشناس اجتماعی از دانشگاه کوئینزلند، و با همراهی دانشگاه ملی استرالیا و دانشگاه ملبورن انجام شده است. تحقیقات میدانی این پژوهشگران طی چند سال و در جشنواره «دارک موفو» (Dark Mofo) شهر هوبارت تاسمانی ــ بهویژه در آیین سالانه «شنای انقلاب زمستانی» (solstice swim) ــ صورت گرفته است. این آیین سالانه چیزی فراتر از آزمون تابآوری انسان است و ممکن است در واقع مردم را به یکدیگر نزدیکتر کند.
بهگفته فریس، ما اغلب درباره «پیوند ناشی از ضربه عاطفی» و اینکه سختی مشترک چگونه مردم را به هم نزدیک میکند میشنویم، اما تحقیق ما چیزی فراتر را نشان داد. به گفته او، «لذت ــ نه درد ــ عامل تعیینکننده و موثر احساس پیوند میان شرکتکنندگان این رویدادها بود.»
این پژوهش، که در مجله «روانشناسی مثبتگرا» (The Journal of Positive Psychology) منتشر شد، بررسی میکند که افراد از تجربه مشترک لحظات ناخوشایند یا ناراحتکننده چه دستاوردی دارند. نتیجه این است که لذتی که از دل ناراحتی به دست میآید نقش کلیدی در ایجاد پیوند اجتماعی دارد.
براساس این مطالعه، این پدیده ظاهرا متناقض ــ جاییکه رنج میتواند خوشایند باشد ــ ریشه زیستشیمیایی دارد. رنج میتواند سامانه افیونی درونی بدن را فعال و پس از پایان ناراحتی نوعی «سرخوشی طبیعی» ایجاد کند.
فریس توضیح میدهد: «شنای انقلاب زمستانی دارک موفو، گردهمایی صدها غریبه در ساحل رودخانه دِروِنت در زمستان است. آنها در طلوع آفتاب برهنه وارد آب یخزده میشوند.» از شرکتکنندگان، پیش و پس از شیرجه در آب یخ، نظرسنجی شد و مشخص شد که پس از شنا حس پیوند اجتماعی آنها به میزان چشمگیری افزایش یافته بود.
فریس میافزاید: «از آنها پرسیدیم که در طول شنا چه میزان درد یا لذت را احساس کردند. کسانی که تجربهشان را لذتبخش توصیف کردند، احساس پیوند اجتماعی بیشتری نیز با اطرافیانشان داشتند.» فریس میگوید که شرکتکنندگان هرچند درد جسمی را هم تجربه کردند اما بیش از آن لذت بردند و پیوند اجتماعی قویتری با گروه خود احساس کردند.
اما چرا ما داوطلبانه در صف چنین رویدادهایی میایستیم، از شنا در یخبندان گرفته تا مسابقات فلفلخوری، فیلمهای ترسناک یا خانههای وحشت؟ پاسخ ممکن است در پدیدهای روانشناختی به نام خودآزاری خوشخیم نهفته باشد. فریس میگوید: «روانشناسان به این تجربهها خودآزاری خوشخیم میگویند، یعنی تجربههایی که دردناک و در عین حال لذتبخشاند.» چه فلفل کپسایسین باشد، چه آدرنالین ناشی از پرش بانجی یا شوک سرمای شنای آیینی، همه اینها یک عنصر اعتیادآور در خود دارند و یک عنصر اجتماعی.
فریس در پایان میگوید: «یافتههای ما نشان میدهد که نقش لذت در میل به چنین تجربههایی بسیار مهم است و همین لذت است که حس پیوند با دیگران را ایجاد میکند.» پس، اگر بار دیگر از خود پرسیدید چرا داوطلبانه خود را در معرض چیزی سرد، تند، ترسناک یا مشمئزکننده قرار میدهید، شاید پاسخش فقط هیجان نباشد، شاید مغزتان دارد راهی برای نزدیکتر شدن به دیگران پیدا میکند.