//
کدخبر: ۴۴۶۴۲۲ //

ازدواج پنهانی با مرد متاهل، رویای عشقی که به کابوس تبدیل شد

وقتی به خاطر اعتیاد همسرم از او طلاق گرفتم و پنهانی به عقد موقت مردی متاهل درآمدم همواره تصور می کردم که روزهای تلخ به پایان رسیده است و زندگی شیرینی انتظارم را می کشد چراکه او به من قول داده بود همسرش را طلاق می‌دهد و …


ازدواج پنهانی با مرد متاهل، رویای عشقی که به کابوس تبدیل شد
به گزارش فرتاک نیوز،

زن40 ساله‌ای که از شوهرش به اتهام ایجاد مزاحمت شکایت کرده بود با بیان این که دیگر نمی‌خواهم با او زیر یک سقف زندگی کنم درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 21ساله بودم که به طور سنتی با «امیر» ازدواج کردم اما روزهای خوش دوران نامزدی خیلی زود به تلخی گرایید چراکه او را در حال استعمال مواد مخدر دیدم وتازه فهمیدم که «امیر» معتاد است. هنوز برای طلاق تردید داشتم که او با چرب زبانی مرا قانع کرد که به هر طریق ممکن اعتیادش را ترک می کند.

اگرچه پافشاری های من بالاخره نتیجه داد و نامزدم قبل ازآغاز زندگی مشترک مصرف مواد را کنار گذاشت اما یک سال بعد و درحالی که دخترم به دنیا آمده بود، او باز هم به مواد مخدر سلامی دوباره کرد و این گونه همه آرزوها و رویاهای مرا بر باد داد. دخترم که دیگر به 6 سالگی رسیده بود، هر روز شاهد درگیری و مشاجره های من و امیر بود تا حدی که دیگر نتوانستم رفتارهای او را تحمل کنم و به ناچار با پذیرش سرپرستی دخترم از امیر طلاق گرفتم. او به دنبال سرنوشت سیاه خودش رفت و تاکنون نیز هیچ خبری از «امیر» ندارم و احتمال می دهم که هنوز در منجلاب اعتیاد دست و پا می زند.

خلاصه من هم یک سال بعد از این ماجرا و درحالی که در یک کارگاه تولیدی مشغول بودم از طریق یکی از دوستانم با «رمضان»آشنا شدم و پنهانی به عقد موقت او درآمدم چراکه به خاطر شکست در ازدواج قبلی، از نیش و کنایه های اطرافیانم می ترسیدم و دوست نداشتم باز هم مرا سرزنش کنند. از سوی دیگر رمضان که متاهل بود به من قول داد به‌زودی همسرش را طلاق می دهد و نه تنها مرا به طور رسمی عقد می کند بلکه آشیانه ای پر از عشق برایم می سازد. اما او حرف مفت می‌زد و علاقه‌ای به من نداشت چراکه بیشتر اوقات را نزد خانواده اش بود و از کارت بانکی من ،مخارج زندگی آن ها را می پرداخت. با وجود این من به امید ازدواج رسمس ،همه تلخ کامی ها وسوءظن ها و تهمت های ناروای او را تحمل می کردم حتی زمانی که فهمیدم رمضان هم در دام اعتیاد گرفتار است و مرد آرزوهای من نیست بازهم سکوت کردم و از کتک کاری های دیوانه وارش به کسی چیزی نگفتم.

خلاصه 10 سال این اوضاع تاسف بار را به دوش کشیدم و درحالی که دخترم به سن نوجوانی رسیده بود از اذیت و آزارهای او درامان نبودم ولی«رمضان»در این شرایط هم از عشق وعاشقی سخن می گفت وادعا می کرد زندگی زیبایی را برایم رقم می‌زند! اما اکنون که مدت عقد موقت به پایان رسیده و او فقط با وعده و وعیدهای پوشالی قصد دارد مرا خام کند، دیگر امیدی به زندگی مشترک با او را ندارم و نمی‌خواهم در این آشیانه لرزان به زندگی ادامه بدهم با وجود این «رمضان» همواره برایم ایجاد مزاحمت می کند اما ای کاش …

با توجه به حساسیت این ماجرا که ویرانی آشیانه دیگری را نهفته در خود داشت، بررسی‌های کارشناسی و اقدامات مشاوره ای با راهنمایی های سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد) در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

 

آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۴۴۶۴۲۲ //
ارسال نظر
 
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان
اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان