//
کدخبر: ۱۷۱۴ //

پاسخ های عجیب و غیر معمول یک متهم به بازپرس

بلند قد است و لاغر اندام، پوست چسبیده اش به گونه هایش و سیاهی دندان هایش حکایت از اعتیاد دارد البته خودش نیز در بین صحبت هایمان این موضوع را تائید می کند.

پاسخ های عجیب و غیر معمول یک متهم به بازپرس

مرد جوان 35 سال دارد اما اعتیاد سن او را حداقل 10 سال بیشتر کرده، او متهم است به سرقت، سرقت از خانه یکی از همسایه های سابقشان هر چند که مرغش یک پا دارد و آن یک پا هم اصرار بر این دارد که نه تنها در سرقت دست نداشته بلکه روحش هم خبر ندارد که سرقتی رخ داده است.

 

مرد جوان در تمام صحبت هایش حرف هایی به میان می آورد که حکایت از دانش زیاد او دارد. مدام از اندیشمندان و دانشمندان صحبت به میان می آورد و هر حرفی که می زند مثالی از یکی از دانشمندان به میان می آورد.

 

 

 

سابقه داری؟

در تمام 35 سال عمرم یکبار راهی کلانتری شده ام و آن هم دیشب به خاطر اتهام سرقتی است که به من زده شده است.

 

سرقت را تو انجام نداده ای؟

نه، یکی از دانشمندان می‌گوید اگر آتشی پشت دیوار به پا شده است و سایه ای می‌بینی؛ ممکن است آنچه تو از سایه برداشت می‌کنی، واقعیت چیز دیگری است. حالا با این علم شما بگویید من مقصر هستم.

 

ماجرا چیست؟

من و مادرم سال ها در خانه ای زندگی می کردیم و تصمیم گرفتیم که آن خانه را ترک کنیم. دو روز بعد از ترک خانه؛ از آپارتمان طبقه پایین سرقت شده است. همسایه مان می گوید من دزد هستم و یا از هویت سارق خانه اش که میلیون ها تومان طلا و جواهر به سرقت برده است با خبرم. مدرکشان هم برای این موضوع این است که بعد از تخلیه خانه ما این اتفاق افتاده پس کار من یا دوستانم است. یکی نیست به شاکی بگوید وقتی تو این فکر به ذهنت می رسد، من با دانشی که دارم به ذهنم نمی رسد؟

تحصیلاتت چقدر است؟

دیپلم اقتصاد دارم، اما آنقدر مطالعه کرده ام که اگر در بین 5 خلبان باشم از نظر اطلاعاتی کم نمی‌آورم. اگر بین 5 پزشک باشم، اطلاعات پزشکی عنوان می کنم که شاید بعضی از آنها هم به این اصطلاحات واقف نباشند.

 

شاکی ات می گوید که خانه ات پاتوق زن و مردهای مختلف بوده و اگر کار تو نیست یکی از آنها سرقت کرده است؟

زمانی که مهمان من بوده اند که دزدی صورت نگرفته است بعد از آن هم از نظر قانونی مسئولش من نیستم چون بعد از ترک آن مجتمع این اتفاق افتاده است. درضمن خانه من پاتوق نبوده است، آنها دوستان مادرم بوده اند. یعنی مادرم اجازه ندارد در خانه خودش مهمان بیاورد و باید از دیگران اجازه بگیرد.

 

اعتیاد داری؟

از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان تا سه ماه پیش مصرف شدید داشتم.اما خانه مان را که عوض کردیم خودم هم عوض شدم. بزرگی می گوید زمانی که محل زندگی تان را عوض می کنید ، با تغییر محل سکونت خلق و خویتان را هم تغییر دهید. من هم گفتم حالا که خشت خشت خانه مان تغییر کرده چرا من تغییر نکنم و اعتیاد را ترک کردم.

 

ازدواج کرده ای؟

درست است که ازدواج نیمی از ایمان است و خیلی به آن سفارش شده است، اما از طرفی هم به سفارش بزرگان دین باید به پدر و مادر رسید. اگر من ازدواج می کردم تکلیف مادرم چه می شد. برای همین خودم را فنای مادرم کردم.

 

می دونی عاقبتت چه می شود؟

سر بی گناه پای چوبه دار می رود اما بالای چوبه‌دار نمی رود.

 

آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۱۷۱۴ //
ارسال نظر
 
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان
اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان