//
کدخبر: ۵۲۴۶۱۷ //

و باز کوچک مردی برخاست...

مهرشاد سهیلی کودکی که به جای دویدن در کوچه‌های غفلت، در میدان‌های فرهنگ و جهاد رشد کرد. نوجوانی که به‌جای سرگرمی‌های سطحی، دل به آتش خدمت سپرد. مردی که پیش از آنکه قامتش بلند شود، همتش آسمان را خراشید. او نه با شعار، که با عمل، نام خود را در سطرهای زرین این خاک ثبت کرد

و باز کوچک مردی برخاست...

به گزارش  فرتاک نیوز،در روزگاری که تندبادهای ناامیدی برگ‌های امید را از شاخه‌های جوانِ این سرزمین می‌ربایند، در روزگاری که گاه صدای حقیقت در هیاهوی دروغ گم می‌شود، ناگهان نوری از افق برخاست. نامش مهرشاد بود؛ فرزند دیروز، مرد امروز، صدای بی‌صدایان، و پرچمدار غیرت و اندیشه در قامت یک جوان.

  کودکی که به جای دویدن در کوچه‌های غفلت، در میدان‌های فرهنگ و جهاد رشد کرد. نوجوانی که به‌جای سرگرمی‌های سطحی، دل به آتش خدمت سپرد. مردی که پیش از آنکه قامتش بلند شود، همتش آسمان را خراشید. او نه با شعار، که با عمل، نام خود را در سطرهای زرین این خاک ثبت کرد.

اما چه غریب است رسم زمانه...

همین که صدایت بلند می‌شود برای عدالت، دهانی برای خفه‌کردنت باز می‌شود.

همین که دستت را بالا می‌بری برای کمک، دستی برای زدن بر تو بالا می‌رود.

و آنگاه که حق را فریاد می‌زنی، شمشیر تهمت بر گلویت کشیده می‌شود.

مهرشاد، آن جوان باصلابت، به مسلخی رفت که خصمانه طراحی شده بود؛ دامی بافته از حسد، بی‌انصافی و کج‌اندیشی. اما حق، هرچند گاه دیر، خود را می‌نمایاند. داد بر کرسی نشست و حقیقت بر تاریکی چیره شد. او تبرئه شد؛ نه تنها در محکمه قانون، که در پیشگاه وجدان‌های بیدار.

اما افسوس که برخی هنوز خو کرده‌اند به عادت تلخ نخبه‌کشی...

آنان که چشم دیدن بالندگی فرزندان این خاک را ندارند،

آنان که هر روشنایی را با تیری از تاریکی نشانه می‌گیرند،

آنان که مهرشاد را نه به جرم خطا، که به جرم متفاوت بودن، به جرم تلاش، به جرم «بودن»، می‌کوبند.

چه شد که امروز، دفاع از حق ورزش شهری مظلوم چون موسیان، به گناهی نابخشودنی بدل شده؟

چه شد که فریاد عدالت‌خواهی مقابل مسئولان، مایه رنجش کوته‌فکران شده است؟

مگر نه این‌که ما به‌دنبال جوانانی چنین بودیم؟ پس چرا اکنون که برخاسته‌اند، سنگ برشان می‌زنیم؟

ای آنان که در کمین نشسته‌اید برای تخریب،

بدانید: تخریب، بزرگی نمی‌آورد و خاموش‌کردن یک صدا، اندیشه را خاموش نمی‌کند.

مهرشاد، نه تریبون می‌خواهد، نه پُست و مقام،

او دل به خدا بسته و با مردم است؛ و این دو سرمایه، از هر حمایتی ارزشمندترند.

و ای صدا و سیمای این سرزمین،

صدای مردمانت را به آنتن برسان، نه پژواک حسادت‌ها را.

به‌جای بستن درها به روی نخبگان، پنجره‌ای باش برای طلوعشان.

مهرشاد، تو برخاسته‌ای، دوباره و استوارتر از پیش.

و ما، هرچند صدایمان ضعیف باشد، کنارت هستیم؛

چرا که در تو، امید نسل فردا را می‌بینیم.

تو را می‌خواهند خاموش کنند چون می‌درخشی؛

پس بدرخش، که درخشیدن حق خورشید است.

و آنان که تاب نور ندارند، بگذار در سایه‌ها بمانند...

 

آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۵۲۴۶۱۷ //
ارسال نظر