//
کد خبر: 97481

دخترم با دیدن من دستپاچه شد و پسر جوان هم از حیاط خانه فرار کرد + عکس

بازگشت سر زده مرد میانسال به خانه اش، قتل مهندس جوان را رقم زد. مرد میانسال که مقابل در با این پسر رو به رو شده بود چاقو غلاف دار را به سمت وی پرتاب کرد که چاقو در سینه این پسر نشست.

  رسیدگی به این پرونده از نوزدهم تیر سال گذشته و به دنبال کشته شدن پسر ۲۵ساله ای به نام نیما در دستور کار پلیس ورامین قرار گرفت.

شواهد نشان می داد این پسر هنگام فرار از خانه مرد میانسال با یک ضربه چاقو به سینه اش زخمی و به بیمارستان منتقل شده است. این پسر ساعتی بعد به خاطر خونریزی شدید ناشی از برخورد چاقو با قلبش جان سپرد. به این ترتیب مرد ۵۰ ساله به نام مصطفی بازداشت شد و به پرتاب کردن چاقو اعتراف کرد.

وی دیروز در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی توکلی و با حضور یک قاضی مستشار پای میز محاکمه ایستاد. در این جلسه اولیای دم برای مصطفی حکم قصاص خواستند.

پدر نیما در حالی که اشک می ریخت، گفت: پسرم مهندس آی تی و از نخبه های دانشگاهی بود که این مرد بی رحمانه او را کشت.

سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: آن روز یکباره تصمیم گرفتم سر زده به خانه ام بروم. به همین خاطر از محل کارم مرخصی گرفتم و به سمت خانه رفتم. در نزدیکی خانه مان با صحنه عجیبی روبه رو شدم. یک پسرجوان وارد خانه ما شد. چون همسرم خیاط است فکر کردم پسر یکی از مشتری هاست که برای تحویل گرفتن لباس مقابل در آمده است. به همین خاطر چند دقیقه ای را در خیابان ایستادم و سیگار کشیدم. اما چون خبری از پسر جوان نشد مقابل در رفتم و زنگ زدم. دخترم در را باز کرد. من سراغ پسر جوان را از او گرفتم، اما دخترم دستپاچه شده بود. همان موقع پسر جوان از دستشویی داخل حیاط بیرون آمد و فرار کرد . من فریاد کشیدم و او را تعقیب کردم، اما نتوانستم پسرناشناس را بگیرم. همان موقع با همسرم تماس گرفتم . همسرم گفت برای تعویض پلاک خودرو رفته است . او دقایقی بعد به خانه برگشت.

متهم ادامه داد: من آنقدر از این ماجرا شوکه شده بودم که مدام فریاد می کشیدم و ناسزاگویی می کردم. همان موقع یکی از همسایه ها به حیاط خانه مان آمد تا مرا آرام کند. مشغول صحبت با مرد همسایه بودم که زنم را در حال صحبت کردن با تلفن همراهش دیدم. چون می دانستم پسر جوان آن سوی خط است تلفن را از دست همسرم گرفتم و از پسر جوان خواستم تا سر قرار بیاید . می خواستم با پسرجوان روبه رو شوم و درباره رابطه اش بپرسم. او هم قبول کرد تا بار دیگر مقابل خانه مان بیاید. من از شدت عصبانیت در خیابان قدم می زدم، سیگار می کشیدم و در انتظار پسر جوان بودم. چند دقیقه بعد پسر جوان را دیدم که وارد خانه ما شد . به داخل خانه رفتم و با او درگیر شدم. او بار دیگر پا به فرار گذاشت. من هم چاقوی غلاف داری را که روی تخت کنار حیاط بود برداشتم و به سوی او پرت کردم . مصطفی افزود :پسر جوان هنوز زیاد دور نشده بود که داخل یک چاله افتاد. وقتی بالا سر او رسیدم متوجه شدم چاقو به سینه او برخورد کرده است . من به اصرار همسرم می خواستم پسرجوان را به بیمارستان برسانم، اما همسایه ها دور ما جمع شده بودند . خواهر پسر جوان هم همان موقع در محل حاضر شد . او مدام روی ماشین می کوبید و فریاد می کشید. به همین خاطر اجازه نداد تا به سمت بیمارستان بروم. دقایقی بعد مرا به کلانتری بردند و در بازداشتگاه بودم که فهمیدم پسر جوان فوت شده است.

این متهم گفت: باور کنید من هیچ وقت فکر نمی کردم پرتاب چاقوی غلاف دار به سمت پسر جوان باعث مرگ او شود.

وی در پاسخ به سوال قاضی درباره این که به نظر می رسد از همسرت خواستی تا با پسر جوان قرار بگذارد و او را بار دیگر به خانه تان بکشاند و به همین خاطر هم پسرجوان برای دومین بار فرار کرد، پاسخ داد: نه من چنین تصمیمی نداشتم. من در آن لحظه غیرتی شده بودم و می خواستم او را ادب کنم.