فاش شدن راز قتل: یک دختر پشت پرده دعوای مرگبار در شرق تهران
پسر جوانی که به اتهام قتل یکی از هممحلهایهایش دستگیر و به دادگاه منتقل شده بود، منکر دخالت در جنایت شد، اما یکی از اهالی محل در دادگاه حاضر شد و شهادت داد.
اواسط سال ۱۴۰۲ گزارش یک درگیری مرگبار در شرق تهران به پلیس اعلام شد. پس از آن مأموران به محل اعزام شدند. بررسیهای اولیه نشان میداد که پسر جوانی به نام بهرام با مقتول درگیر شده و از محل فرار کرده است.
جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل و تحقیقات برای ردیابی عامل قتل آغاز شد و پلیس خیلی زود متهم را دستگیر کرد.
تأیید درگیری، انکار قتل
بهرام در بازجوییهای اولیه به زدن یک ضربه با قمه به مقتول اعتراف کرد، اما در بازجوییهای بعد منکر هرگونه دخالتی در قتل بچهمحل خود شد.
وی در تشریح ماجرا گفت: روز حادثه من به مغازه دوستم رفته بودم تا برای جشن تولد دوست دیگرم قلیان و میز و صندلی اجاره کنم. در حال صحبت با او بودم که ناگهان یک نفر از پشت ضربهای به کتفم زد و من به جلو پرت شدم.
وقتی برگشتم، مقتول را دیدم که مست بود. به او اعتراض کردم و همین موضوع سبب شد با هم درگیر شویم. بعد از مغازه بیرون آمدیم. او این بار محکم من را به داخل جوی آب انداخت، اما با وساطت بچههای محل درگیری تمام شد و من هم سوار ماشین شدم و رفتم.
پس از آن مأموران به سراغ شاهدان درگیری رفتند که آنها اظهار کردند بهرام و سیامک با هم درگیر شدند و بهرام با قمه سیامک را زد و بعد هم بهسرعت از محل جنایت فرار کرد.
با تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
از ترسم به قتل اعتراف کردم
در ابتدای این جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند.
سپس متهم به جایگاه رفت و با رد اتهام قتل عمد گفت: در بازجویی اولیه از ترس به قتل اعتراف کردم، اما در بازجوییهای بعدی واقعیت را گفتم. من ضربهای به سیامک نزدم. ما فقط باهم درگیر شدیم و بعد از اینکه ما را از هم جدا کردند، من از محل رفتم. از آنجا که سیامک مست بود، ممکن است بعد از رفتن من با فرد دیگری درگیر شده و آن فرد او را به قتل رسانده باشد.
در محله میگویند دعوا بر سر یک دختر بوده
پس از اظهارات متهم، فردی به عنوان مطلع به جایگاه رفت و گفت: روز حادثه من خودم در صحنه درگیری نبودم، اما وقتی شنیدم که گفتند بهرام سیامک را با قمه زده، از آنجا که هر دو نفرشان بچه محلمان هستند و آنها را میشناختم، خودم را به محل درگیری رساندم. سیامک در حالی که خونریزی شدیدی داشت روی زمین افتاده بود.
وی در ادامه گفت: موضوعی هست که لازم دیدم در دادگاه بگویم. در محله میگویند سیامک مدتی با دختری در ارتباط بود و به او علاقه داشت، اما وقتی ارتباطشان به هم خورد، آن دختر با بهرام وارد رابطه شد و همین موضوع باعث اختلاف و درگیری بین این دو پسر شده بود.
با پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.