عقبگردی دردناک در گردابِ زمان؛ چه کسانی از بازگشت مکانیسم ماشه خوشحالند؟ +عکس
آرزوی سعید جلیلی و همفکرانش به حقیقت پیوست؛ با مکانیسم ماشه به اواخر دوران احمدینژاد بازگشتیم.
وقتی مکانیزم ماشه، این شمشیرِ آویخته بر سرِ برجام، فعال میگردد و تحریمها چون سیلابی سهمگین برمیگردند، به جای تدبیر و هماندیشی، یکی افتخار میکند و خوشحال است که توافق در دورهی او امضا نشده، تا ایران حتی نتواند علیه نقضِ آن فریادِ شکایت برآورد.
دیگری، با خوشحالیِ پنهان در لفافهی کلمات، از اینکه هیچ چیز بهتر نخواهد شد سخن میگوید و اعلام میکند برجام به تاریخ پیوسته؛ و آن دیگری در پاسخی گزنده، میگوید نه، اتفاقاً تازه به دورانِ احمدینژاد بازگشتهایم. و در این میان، تنها چیزی که برای ملت باقی میماند، همان برگشتن به عقب است، عقبگردی دردناک در گردابِ زمان؛ و مابقی، جنگ و جدال و قدرت و زور و زر است، چونان سایههایی که بر روحِ این خاکِ خسته افتادهاند.
نکته دردناکتر اینه که چه تحریمها باشند و چه نباشند چه بروند و چه برگردند حال ما هیچ تغییری نمیکند و در این "حال بدی" همه چیز ما به همه چیزمان هم میآید.
اینها سیاهنمایی نیست؛ این فریادِ دردیست که چون خوره، روحِ جامعه را میجود. آنان که این را سیاهنمایی میخوانند، از بهشتِ سپیدِ خویش برایمان بگویند! از روزنههای امیدی که یافتهاند، از مسیری که پیمودهاند تا به آرامش رسیدهاند، از رازی که در این میانه کشف کردهاند.
ما به انقلابی در اندیشه نیاز داریم، به تحولی در ریشههای عمل، به آتشی که این خرمنِ پوسیدهی روزمرگی را بسوزاند و از خاکسترش، بذرِ تازگی بروید. این نه رویاییست دور، که ضرورتیست برای زیستن، برای بازیافتنِ معنای مسئولیت و مسئولیتپذیری... برای درست اندیشیدن و برای چند روز درست زیستن و اساسا؛ "زیستن".