سرقت حرفهای با طعم عشوه؛ شکار مرد مسن در قلعه ساختمان مشهد
برای مسافرتی چندروزه از بندرعباس به مشهد آمدیم و در یکی از مسافرخانه های هسته مرکزی شهر ساکن شدیم ولی برای تهیه غذا باید مقداری موادغذایی و دیگر مایحتاج روزانه را تامین می کردیم. این بود که به همراه همسرم به یکی از فروشگاه های اطراف محل اقامتمان رفتیم اما هنوز مشغول خرید بودیم که زن جوانی در کنارم قرارگرفت و ...
خلاصه آن زن جوان که تردید ما را دید با خونسردی خاصی گفت:اگر قصد خرید کالاهای بیشتری را دارید ،من می توانم شما را به یک فروشگاه دیگر راهنمایی کنم که حداقل مواد غذایی لازم را با قیمت مناسب تری بخرید. من هم که تحت تاثیر خوش زبانی های آن زن قرار گرفتم،از همسرم خواستم به مسافرخانه بازگردد تا من از فروشگاه دیگر خرید کنم!
دقایقی بعد به همراه آن زن جوان راهی منطقه ای به نام قلعه ساختمان شدیم که زن جوان با عشوه گری وغمازی خاصی از من خواست برایش آب میوه بخرم تا تشنگی اش رفع شود. من هم کارت بانکی ام را به همراه رمز آن به او دادم که خودش آب میوه بخرد .وقتی او یکی از لیوان های حاوی آب میوه را به من داد دیگر خودم را بین خواب وبیداری احساس کردم و هنگامی چشمانم را باز کردم که مدارک شناسایی ،گوشی تلفن، ساعت و انگشترهایم به سرقت رفته بودند. هنوز در شوک این ماجرا بودم که پیامک برداشت مبلغ ده ها میلیون تومانی از حساب بانکی همسرم به گوشی وی ارسال شد و ...
درپی اعلام این گزارش،پرونده ای در دایره تجسس تشکیل شد و گروهی تخصصی از افسران انتظامی با دستور ویژه سرهنگ جعفری(رئیس کلانتری شهید آستانه پرست)تحقیقات پلیسی خود را در حالی آغاز کردند که بررسی های مقدماتی نشان داد زن و مردی ماسک زده با کارت بانکی سرقتی مربوط به مال باخته ،از یک طلا فروشی در بولوار شهید مفتح مشهد مقداری طلا خریده اند. در بررسی کارت خوان طلا فروشی مشخص شد که مبالغی نیز احتمالا برای حساسیت های مالیاتی به حساب بانکی یکی از مشتریان وی واریز شده است. واکاوی های تخصصی در حالی بود که طلافروش مذکور ابتدا ماجرا را انکار می کرد اما وقتی در برابر مستندات پلیس قرارگرفت دیگر چاره ای جز بیان حقیقت نداشت و بدین ترتیب مرد طلافروش هم در مخمصه این پرونده سرقت گرفتار شد تا تحقیقات ماموران انتظامی برای شناسایی زن و مرد نقابدار به سرپرستی سرهنگ سروری (رئیس دایره تجسس کلانتری شهید آستانه پرست مشهد) ادامه یابد.