مرور حوادث گذشته؛
از خیانت به همسرم پشیمانم؛ چند شب تا صبح با دوستپسرم بودم!/ اعتراف تلخ زنی که زندگیاش تباه شد
زنی جوان در اعترافاتی تلخ و پشیمانکننده، از داستان خیانتش به همسر بیمارش و فریب خوردن از سوی یک مرد جوان پرده برداشت.
این زن جوان که به دلیل خیانت به همسرش اکنون غرق در پشیمانی است، داستان تلخ زندگیاش را بازگو کرد. پشیمانی او زمانی به اوج رسید که همسر بیمارش، بیخبر از خیانت او، جان خود را از دست داد. این زن جوان که راهی برای جبران گذشتههای تلخ پیدا نمیکند، میگوید: "خیانت من با ندیم، زندگیام را به تباهی کشاند."
آشنایی و فریب خوردن: او تعریف کرد: "با 'ندیم' در یکی از شبکههای اجتماعی آشنا شدم. ظاهر جذابی داشت و از من جوانتر بود. به او در مورد تأهلم چیزی نگفتم و تبادل پیام و ارتباط تصویری بین ما آغاز شد. مدتی که از این ارتباط پنهانی گذشت، ندیم پیشنهاد داد برای دیدنش به تهران بیایم. برای همسرم که در بستر بیماری بود بهانهای تراشیدم و راهی تهران شدم."
شبهای پنهانی در تهران: "ندیم مرا با خود به خانهای در یکی از محلات شمال تهران برد. او و برادرش در آن محله سرایدار خانههای گرانقیمت بودند. او چندین روز مرا در آنجا نگه داشت و به مدیر ساختمان هم مرا به عنوان همسرش معرفی کرد. باورم شده بود که این رابطه برای او نیز جدی است و کلی برنامه توی ذهنم چیدم که چطور طلاق بگیرم و با ندیم ازدواج کنم. بدون احساس تعهد به همسر بیمارم که در خانه بیخبر از همه جا انتظارم را میکشید، روزها با ندیم ماندم و تن به خواستههایش دادم."
رها شدن در بازار و بیداری از رؤیا: اما این رؤیا مدت زیادی دوام نیاورد: "چند وقتی که گذشت، یک روز ندیم به من پیشنهاد داد برای خرید به بازار تهران برویم. من هم با خوشحالی قبول کردم و راهی بازار شدیم. مدتی که در بازار گشتیم، ندیم از من خواست مقابل یکی از مراکز خرید منتظرش بمانم. من هم آنجا ایستادم. ذوقزده بودم و فکر میکردم ندیم خیال دارد با خرید یک هدیه خاص غافلگیرم کند. یک ساعتی که از رفتنش گذشت و خبری نشد، به تلفن همراهاش زنگ زدم اما تلفنش خاموش بود. باورم نمیشد اما ندیم مرا آنجا رها کرده بود. درست مثل یک وسیله بیمصرف که چند روز از آن استفاده کرده بود و حالا که دلش را زده بودم، مرا در شلوغی خیابان رها کرده بود."
پشیمانی و حسرت ابدی: "من عاشق او شده بودم و به خاطر این عشق، از شهر خودم راهی تهران شدم. همسر بیمارم را فریب دادم و مثل یک همسر چندین روز در کنار ندیم بودم و او مرا درست مثل یک وسیله مصرفی دور انداخته بود." او ادامه داد: "سرخورده و شرمنده به شهرم بازگشتم و درست زمانی که تصمیم گرفتم گذشته را جبران کنم و با پنهان کردن خیانتم به زندگی با همسرم ادامه دهم، او نیز بر اثر بیماری درگذشت. فکرش را بکنید، در آخرین روزهای زندگی همسرم به جای اینکه در کنار او باشم، غرق خوشگذرانی با انسان هوسبازی بودم که ذرهای به من علاقه و تعلق خاطر نداشت."
شکایت بینتیجه و داغ ننگ: در اوج پشیمانی، تنها کاری که به ذهنش رسید، شکایت از ندیم به اتهام تعرض بود. اما او خود میداند که این شکایت راه به جایی نمیبرد: "میدانم که شکایتم راه به جایی نمیبرد چون من با میل خودم و آگاهانه در این مسیر قدم گذاشتم و حتی مدیر ساختمان هم شهادت داد که من خودم را به عنوان همسر ندیم به او معرفی کردم. اما این تنها کاری بود که از من برای انتقامجویی برمیآمد و البته با انجامش، داغ ننگ دیگری بر پیشانی خودم زدم. چون این من بودم که خودم را به عنوان یک زن مجرد به ندیم معرفی کردم و بیتوجه به تعهدی که در زندگیام داشتم، برای خوشگذرانی با یک پسر جوان راهی تهران شدم. وقتی به سرنوشت غمانگیز همسرم فکر میکنم، میبینم واقعا شایسته بلایی که سرم آمد هستم."