//
کد خبر: 40013

آدم‌ربایی پایان کورس خیابانی دختر و پسر پورشه‌سوار

ماجرا از روزی آغاز شد که دختری 25ساله به نام کاملیا سوار بر خودروی پورشه خود راهی خانه دوستش شد. او هنگام بازگشت به خانه‌اش در شمال تهران، متوجه پورشه دیگری شد که پشت فرمان آن پسری جوان نشسته بود.پسر جوان شیشه ماشین را پایین کشید و پیشنهاد داد تا با هم کورس بگذارند.

کاملیا ابتدا قبول نکرد اما وقتی پسر جوان گفت «می‌ترسی ببازی؟» قبول کرد که با او شرطبندی کند. آنها با هم کورس گذاشتند و در آخر دختر جوان که از کودکی در مسابقات رالی شرکت کرده بود، برنده شد. آن روز پسر جوان شماره موبایل دختر جوان را گرفت و همین موضوع آغاز آشنایی آنها شد. دوستی آنها ادامه داشت تا اینکه پس از مدتی اتفاق عجیبی رخ داد که پای آنها را به دادسرای جنایی تهران کشاند.

    هدیه تولد

مدتی از آشنایی دختر و پسر جوان گذشته بود. نیما پسر 26ساله چند روز مانده به تولد دختر مورد علاقه‌اش تصمیم گرفت او را شگفت‌زده کند. برای همین هدیه‌ای خرید و بی‌آنکه او را در جریان قرار دهد سوار خودروی گران‌قیمت خود شد و به مقابل خانه آنها رفت. وقتی به مقابل در رسید با موبایل او تماس گرفت اما دختر جوان جواب نداد. ‌در همان لحظه در پارکینگ خانه کاملیا باز شد و او سوار بر خودروی پورشه خود از ساختمان خارج شد.

به جز او، 2دختر دیگر هم داخل ماشین بودند. نیما تصمیم گرفت هدیه تولد را در مقابل دوستانش به او بدهد اما وقتی دید 2پسر جوان دیگر که گویا مقابل ساختمان منتظر بودند، سوار ماشین وی شدند، خشکش زد. ماشین حرکت کرد و نیما که تصمیم عجیبی گرفته بود به تعقیب ماشین دختر مورد علاقه‌اش پرداخت. لحظاتی بعد، او مقابل ماشین پیچید و به این ترتیب ماجرایی رقم خورد که پای او را به اداره پلیس و دادسرا کشاند.

    شکایت

کاملیا روبه‌روی افسر کلانتری نشسته و درحالی‌که وحشت کرده بود، می‌گفت که از نیما شکایت دارد. او ماجرای روز حادثه را اینطور تعریف کرد: آن روز به همراه بچه‌های دانشگاه قصد داشتیم به لواسان برویم اما هنوز از تهران خارج نشده بودیم که ناگهان نیما با ماشینش جلوی من پیچید. دوستانم ترسیده بودند. نیما آنقدر عصبی بود که من با دیدن وضعیت او وحشت کردم. او از ماشین پیاده شده و به سمت من آمد. در ماشین را باز کرد و با تهدید و ضرب و شتم مرا از پشت فرمان به بیرون از ماشین کشاند. نیما درحالی‌که تهدیدم می‌کرد و مرا روی زمین می‌کشید به سمت ماشینش برد.

وی ادامه داد: او مرا به داخل ماشین انداخت و حرکت کرد. دوستانم که شوکه شده بودند، پلیس را خبر کردند. در آن لحظات وحشتزده از او می‌خواستم که رهایم کند اما دستبردار نبود و مرتب فحاشی می‌کرد. او آرام و قرار نداشت. حتی مرا کتک می‌زد و مدام می‌گفت چرا بدون هماهنگی با او، دوستانم را سوار ماشینم کرده‌ام.

دختر جوان ادامه داد: در نهایت کنار خیابان توقف کرد که خوشبختانه پلیس که در جریان قرار گرفته بود، ماشین او را پیدا کرد و مرا نجات داد. من احتمال می‌دهم اگر پلیس ما را پیدا نمی‌کرد، نیما که به‌شدت عصبی بود، جان مرا می‌گرفت.

پس از شکایت دختر جوان، پرونده این حادثه با اتهام آدم‌ربایی و ضرب و شتم به دادسرای جنایی تهران فرستاده شد و پیش روی قاضی آرش سیفی قرار گرفت. با دستور وی، متهم برای تحقیق به دادسرا منتقل شد و به قاضی گفت: من علاقه زیادی به کاملیا داشتم و می‌خواستم با او ازدواج کنم.

حتی روز حادثه برایش هدیه خریده بودم اما وقتی دیدم موبایلش را جواب نمی‌دهد و 2پسر غریبه سوار ماشینش شدند، غیرتی و عصبانی شدم. این را قبول دارم که جلوی ماشین او پیچیدم و کتکش زدم. حتی قبول دارم که او را به زور سوار ماشینم کردم اما در آن لحظه خون به مغزم نمی‌رسید و فکرش را نمی‌کردم که این اقدام، آدم‌ربایی تلقی شود و گیر بیفتم. به گزارش همشهری، قاضی جنایی پس از شنیدن اظهارات دختر و پسر جوان، برای متهم قرار قانونی صادر کرد. تحقیقات در این زمینه ادامه دارد.