رنگ قلمات استاد محمدکریم جوهری، متن لوح زندگی را مینگارد
جناب محمد کریم جوهری استاد گرانمایه و شاعر محبوب، قلمی داری رنگ آن چون دل صاف، به سفیدی برف و سفیدی بهار، بابت اشعار زیبایت سپاسگزارم و مرا شرمسار نمودی، من که شاکرد کوچکتان هستم که مورد لطف بیکران قرار دادید. اراتمندتان محسن عباسیفرد
رنگ قلمات استاد محمدکریم جوهری، متن لوح زندگی را مینگارد ...
زبانه عشق را قلمات پر نور کرد و نشانی دوست را قلم به دست باد سپرد، جای من نوشت و افکار ناپیدایم را به شعر سرایید.
مشق قلم را به نام عشق مینویسم و هر دلنوشتهای را به نام تو میسرایم، قلم که هست، کاغذ پیداست و سرای نوشتن در کنج ذهن، کرانهای ناپیداست.
هر کسی نوشتاری مینویسد و قلم بهانهای برای ثبت بودنها و نبودنها میشود؛ گاهی قلم بغض میکند و زمانی دیگر، سهمی از شاد بودن را مینگارد.
زبانه عشق را قلم پر نور کرد و نشانی دوست را قلم به دست باد سپرد، شاعر توانا و استاد گرانمایه جناب آقای محمدکریم جوهری جای من نوشت و افکار ناپیدایم را به شعر سرایید:
چون قلـــم اندر نوشتــــن میشتــافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
هر از گاهی که قلم به دست میگیرم، معجزه ذهن، تلالوِ دم مسیحایی را برایم دوباره زنده میکند؛ آنجا که صبحدم، موسیقی عشق را مینوازد و گویش گویای قلم، تعبیر مهربانی میکند.
جولان قلم، مثنوی شکرریز سخن را میسراید و آواز غزل را رنگ ساده میبخشد و ترانهای از جنس عاشقانه برای ثانیههای مست نوشتن مینوازد.
به ساعت من، بامدادان، رنگ قلم، متن لوح زندگی را نگاشت و تصویر سرنوشت جان گرفت.
پروردگارا، قلم تدبیرت را به واسطه رحمت خویش، به نیکی بر ما ارزانی بدار.
شاگردتان: محسن عباسیفرد