پسر عموی بدجنس تصاویر شخصی دختر عمویش را منتشر کرد
پسر جوان وقتی شنید دخترعموی موردعلاقه اش ازدواج کرده است با ارسال تصاویر خصوصی برای شوهرش زندگی آنها را به نقطه طلاق کشاند.
محبوبه ۲۷سال دارد و در پنجمین ماه ازدواج خود با شکستی سنگین مواجه شد و مهر طلاق صفحه شناسنامه اش را سیاه کرد.
به گزارش خبرنگار ما، زن جوان که به گفته خودش زخم خورده ناجوانمردی پسرعمویش است که ازکودکی باهم بزرگ شده اند وروزی از صمیم قلب همدیگر را دوست داشتند.
محبوبه در حالی برای راهنمایی و کسب مشاوره به مرکز مشاوره ارامش پلیس خراسان رضوی در بلوار ازادی مشهد مراجعه کرده که چندروزی است از سوی پدرش طرد شده و در خانه خواهرش با وضعیت روحی اسفباری دست و پنجه نرم می کند.
زن جوان گفت:از کودکی با پسر عمویم بزرگ شدم. من و بابک همدیگر را واقعا دوست داشتیم و برای هم احترام عاطفی زیادی قایل بودیم.از وقتی بزرگ تر شدیم علاقه ما شکل عاشقانه ای به خود گرفت ولی رابطه عاطفی ما قداست معنوی خاصی داشت و از حریم احترام خارج نمی شدیم.
وی افزود:دو سال قبل ,بابک با اصرار از خانواده اش تقاضا کرد به خواستگاری ام بیایند.
این جلسه در حالی برگزار شد که پدرم و عمویم دچار اختلاف های کهنه قدیمی بر سر مساله ارث و میراث پدر بزرگ خدابیامرزم بودند بالاخره آتش اختلاف های آنها دامن من و بابک را گرفت.
هر دو خانواده خیلی جدیدر برابر ما ایستادند تا به هم نرسیم حتی با تهمت های ناروا نسبت به یکدیگر،نیمچه رابطه ای که بین مان بود را شکر آب کردند.
از آن موقع به بعد من و پسر عمویم از طریق فضای مجازی در ارتباط بودیم و متاسفانه با توجه به اعتمادی که به او داشتم عکس ها و فیلم هایی از خودم برایش ارسال کردم که نمی دانستم این تصاویر روزی آتشی زیر خرمن سرنوشتم خواهد شد.
محبوبه اشک هایش را پاک کرد وافزود: چندماه قبل یکی از دوستان پدرم مرا برای پسرش خواستگاری کرد. هر چه مقاومت کردم فایده ای نداشت. با پسر این خانواده که همگی آنها خیلی سخت گیر بودند نامزد شدم.
ما دوران عقد خود را سپری می کردیم و من تازه فهمیدم شوهرم نیز هیچ علاقه ای به من ندارد و خانواده اش حساب و کتاب مال و ثروت پدرم را کرده اند بدتر اینکه ازوقتی پسر عمویم فهمید ازدواج کرده ام رفتارش تغییر کرد.
زن جوان ادامه داد:او در این مدت با انواع تهدیدهای ترسناک آرامش روحی ام را برهم زده است.ضربه نهایی اش ,ارسال ،عکس ها و مطالبی بود که در فضای مجازی برایش فرستاده بودم.
شوهرم با اطلاع از این موضوع بدون سر و صدا والبته مثل آتش زیر خاکستر خطرناک و بی تعارف طلاقم داد. من هم از ترس مهریه ام را بخشیدم.
محبوبه افزود:فکر می کردم پسرعمویم به خاطر عشق و علاقه ای که به من دارد این کار را کرده و منتظر بودم به خواستگاری ام بیاید و ازدواج کنیم اما او چهار روزقبل با دختر خاله اش ازدواج کرد و دنبال سرنوشت خودش رفت برای خودم متاسفم که با اعتمادی نابه جا سرنوشتم این طوری خراب شد. از بعد طلاقم ،پدرم مرا از خانه بیرون کرده و می گوید مرا عاق کرده است.
در پی اظهارات محبوبه,با مداخله کارشناس مرکز مشاوره ارامش ولیس خراسان رضوی پدر و مادر زن جوان دعوت شدند و با دو جلسه مشاوره ای,او به خانه پدرش بازگشت .
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.